ماریا صفوی·۳ سال پیشتلنگر!صدای ضربه خوردن لباس ها به جداره ی ماشین لباسشویی هر ازگاهی باعث می شود که سکوت آشپزخانه از هم پاشیده شود، و تمرکز من در خواندن کتابی که در…
ماریا صفوی·۳ سال پیشسایه ای که منجر شد من خودم شوم!زیبایی صورتم به قدری نبود که بتوانم به آن افتخار کنم و نه به اندازه ای که از آن انکار کنم.اما از وقتی کمی جوان تر شدم و به خودم آمدم احساس…
ماریا صفوی·۳ سال پیشاین کافی نیست..ناکافی بودن همه ی آن چیزی است که آدم می خواهد نباشد. اغلب ما آدم ها میل به کافی بودن و دوست داشته شدن از جانب آدم هایی که با آن ها در تعامل…
ماریا صفوی·۳ سال پیشآرامشِ نوشتن..هر بار که روزها می میرند؛و شب ها پر هیاهو می شوند!و آیینه ها بی تصویر!من پایِ قلمم را درست بر ردِپایی از واژگان می گذارم و دنیایی را خلق می…
ماریا صفوی·۳ سال پیشانگیزه..این چند روز به شدت درگیر تفکیک خودِخانه دارم از خودِ نویسنده ام بودم!البته به این نتیجه رسیدم که من به شدت از خودِ نویسنده ام نسبت به خودِ…
ماریا صفوی·۳ سال پیشخاطرات شیرین و عکس های غمگین..نمی دانم بهای این عکس گرفتن های این روزهای ما چه چیزی است؟ قرار است چه جایزه ای را از کدام برند یا از کدام شرکت خاص هدیه بگیریم که تمام لحظ…
ماریا صفوی·۳ سال پیشصبح جمعه و هزار و یک کار نکرده!از صبح که از خواب برخاستم انگار تمام کارها مثل کلاف سردرگمی بودند که یک آدم با حوصله می خواست تا این کلاف را سرنخ کند. نزدیک سال تحویل است…