ویرگول
ورودثبت نام
ماریا صفوی
ماریا صفوی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

صبح جمعه و هزار و یک کار نکرده!


از صبح که از خواب برخاستم انگار تمام کارها مثل کلاف سردرگمی بودند که یک آدم با حوصله می خواست تا این کلاف را سرنخ کند. نزدیک سال تحویل است و این نکته درست نقطه ی عطف بهانه ی من شده که همه ی کارها و تنبلی هایم را بگذارم به پای خانه تکانی ! و هر بار این جمله را باخودم تکرار کنم(بلاخره که خونه تکونی میکنم)!

و اینگونه می شود که کار روی کار تلنبار می شود و تنبلی با چشم سفیدی کامل آدم را حصار می کند. اما نمی دانم یکباره چه شد و نشد که در اوج تنبلی سر و کله ی جنم زنانه ام پیدا شد و تمام کارهایی که این چند روز به تعویق افتاده بود را ، یک ضرب تمام کرد و این منِ کار به فردا موکول کن را، حسابی شگفت زده کرد. البته بدا بر جنبه ی منفی مسئله که این جَنَم زنانه خساراتی هم در پی داشت ؛ که در پیچیدگی کارها و خستگی هایم امروز حتا نتواستم یک کلمه بنویسم و بدتر اینکه نتوانستم حتا یک خط کتاب بخوانم!

۱۵ اسفند ۹۹

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید