
خرمگس از نظر من اثری شیرین و پرکشش است؛ روایتی روان، تند و سرشار از عناصری که بهویژه در شرایط امروز جامعهی ما، خواندنش معنا و ضرورت پیدا میکند. داستان در ایتالیایی میگذرد که زیر سلطهی کلیسا و امپراتوری اتریش قرار دارد و گروهی از جوانان میکوشند آن را به سوی آزادی سوق دهند.
این رمان، برخلاف بسیاری از آثار همسبک خود ــ مانند تربیت احساسات ــ بههیچوجه ملالآور نیست و چنان خواننده را با خود همراه میکند که گذر زمان احساس نمیشود. ترجمهی کتاب نیز بسیار روان و دقیق است.
با این حال، نکتهای آزاردهنده در چاپهای جدید فارسی به چشم میخورد که در این اثر نیز تکرار شده است: انتقال همهی پاورقیها به انتهای کتاب تحت عنوان «یادداشتها». برای نمونه، نام شخصیتی به فارسی در متن میآید و تنها با یک شماره مشخص میشود؛ خواننده کنجکاو میشود بداند این فرد کیست یا چه نقشی در داستان دارد، اما با مراجعه به یادداشتها، صرفاً به معادل انگلیسی نام برمیخورد. یا در مواردی، مفاهیمی که نیازمند توضیحاند کاملاً رها شدهاند، گویی بدیهی و همگانیاند؛ در حالی که برای مثال نام شهری چون پیزارو تنها به شکل انگلیسی در یادداشت آمده است.
نمونهی دیگر، تکرار واژهی «برندی» در متن است، بیآنکه توضیحی داده شود. حال آنکه برندی نوعی عرق تقطیرشده از شراب است و کونیاک نیز یکی از گونههای آن بهشمار میآید. توضیح چنین مفاهیمی میتوانست درک خواننده را بسیار آسانتر کند.
دربارهی نویسنده نیز نکتهای قابل توجه وجود دارد: اتل لیلیان وینیچ دختر جورج بول، بنیانگذار جبر بولی است و از خویشاوندان نزدیک جرج اورست، جغرافیدان نامدار، بهشمار میآید؛ کسی که نام بلندترین قلهی جهان به پاس خدمات علمیاش برگزیده شده است.