SAJDAD
SAJDAD
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

نگار؛صفحه اول:تولد

آغاز قصه ای تلخ...؛

نمیدانم اسم بیماری ام چیست اما از وقتی به خاطر دارم بر خلاف خیلی ها از پایان همیشه خوش و یا داستان هایی که در خط آخرشان نوشته اند:"و به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند"بیزار بودم.

خیلی ها به همین خاطر هیچوقت تخیلاتم را نمیخواندند و یا از رمان هایی که در لیست مورد علاقه من بودند انتقاد میکردند ولی هیچکدام نتوانست دردی از من دوا کند و امروز میخواهم شروع به بازنویسی یکی از غمگین ترین داستان هایی که شنیدم و نوشتم بکنم؛قصه دخترم نگار.

دختری که مو به دندان فرار کرد به امید نجات از کشتارگاهی که به آن میگفتند "روستا".




نگارداستاندرام
برای من کتاب خواندن،وقت گذراندن با یک دوست است..:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید