ویرگول
ورودثبت نام
🕯 Rain melody
🕯 Rain melody
🕯 Rain melody
🕯 Rain melody
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

در انتظار طلوع

من از تمام چیزهایی که میتوانند من را از این سرپناه کوچک دور کنند میترسم. من از تفکرات پوچ و بی معنی آنها می ترسم. راستش را بخواهید این روزها کسی نیست که بتواند آنچه از من باقی مانده را بفهمد و من،...
شاید تکه ای از وجودم را سپاردم به تمام آنچه که دوستشان داشتم و حالا دیگر ندارمشان.من آن تکه که انسان ها را دوست داشت و از آنها نمیترسید را گم کرده ام. حالا دیگر فقط کتاب ها داستان ها را برایم روایت می کنند، داستان هایی که من به آنها تعلق دارم و شاید این جهان جایی است در تصورات من.
آدم ها مضطربم می کنند و من دوست ندارم که با آنها حرفی بزنم، دوست دارم در خلوت خودم بمانم. دوست دارم تنها چیزی که میشنوم صدای سازم باشد نه هیاهوی دنیا، هرچند که من زندگی کردن را دوست دارم. نمی دانم که معنی اصلی زندگی از نظر شما چیست اما بنظر من همین چیزهای کوچک که مرا از هر چیزی بیشتر خوشحال می کنند است. قدم زدن زیر باران، خریدن گل بدون هیچ مناسبتی، نامه هایم به کسانی که دوستشان دارم،بغل کردن همان کسی که خیلی وقت است دلم برایش تنگ شده،تا صبح بیدار ماندن در انتظار طلوع. و تمام اینها برای من معنی زندگی است. شاید گاهی انسان ها زندگی شان را در پناهگاه کوچکشان سپری کنند اما باور کنید، این پناهگاه از هرجایی زیباتر است .

ویرگولنامه
۷
۳
🕯 Rain melody
🕯 Rain melody
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید