Violetromance
Violetromance
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

روح از من جسم از تو

پارت سوم

+قشنگه؟نترس.از اونجا داشتم می دیدمت که داری همه جارو نگاه میکنی.

_خب آره، قشنگه. خیلی بابیرونش فرق میکنه.چرا؟

+این خونه هم مثل آدم هاست.خیلی کم پیش میاد بیرون و درون آدما یکی باشه.

_اوهوم.درسته،پس حتما خودت هم درونت به زیبایی ظاهریت نیست.

+من و نخندون ،من یه جادوگرم،چرا باید درونم زیبا باشه؟اینجوری که‌بهم میگن فرشته‌. ولی خب خودمم هنوز نفهمیدم چرا نفهمیدم باید اینقد مارو زشت و مضخرف بکشن.بهش که فکر میکنم اعصابم بهم می ریزه.

_منم نمیدونم.اون قدری وقت ندارم که مسئله جادوگرا برام مهم باشه.میشه به جای این حرفا در مورد قراری که گذاشتیم صحبت کنیم.

+لعنتی.زدی تو حس و حالم.میدونی بیشتر از همه از چی و کی بدم میاد؟

_اینکه یکی سرموقع نیاد زمان براش مهم نباشه؟

+از آدمایی که فقط مشکل خودشون‌رو ببینن و فک کنن تو دنیا فقط اونا هستن که باید بهشون توجه بشه.فکرنمیکنی خیلی خودخواهی؟اووه.یادم نبود به خاطر همین که الان اینجایی و کارت به اینجا کشیده.

_چه زن نفرت انگیزی هستی. اینکه نمک به زخم دیگران بپاشی هم جزئی از کارته؟

«خیلی جلوی خودم رو گرفتم تا ضعیف نباشم اما نشد سرم رو ‌پایین انداختم قطره اشک سمج تر از این حرفا بود‌.دلم میخواست برم ولی نمیشد مجبور بودم فقط یه هفته وقت داشتم و باعث همه اینا پدرم بود اگر تحمل نمیکردم همه چی رو از دست میدادیم وقت تسلیم شدن نبود برای همین رو کردم بهش با صورتی پر از اشک و غم »

_هنوزم نمیدونم چطوریه که تو میخوای مشکل کسی که هم دیر رسیده و هم فقط به خودش فکر میکنه روحل کنی!

+فک کن دلم برات سوخته،یا ازت خوشم اومده هرجوری میخوای فکر کن. منو باش یادم رفت بهت تعارف کنم. بیا بشین‌.بهم حق بده از اخرین مشتری که داشتم خیلی زمان که میگذره.

_ممنون. یعنی قبل من.

+آره ولی حیف به قرار داد پایبند نبود.تاخرش از پل گذشت همه چیو فراموش کرد.این دسته آدما از اون دوتای قبلی بدترن.ازشون متنفرم.

_با شناختی که ازت پیداکردم فک نمیکنم راحتش گذاشته باشی.چیکارش کردی.

راوی

«جادوگر به پنجره بیرون نگاهی انداخت وگفت فرستادمش به جهنم جایی که هر نامردی بهش تعلق داره»

+نترس قرار نیست این اتفاق برای تو بیوفته.

+تووو، اسمت چی بود؟

_از همه زندگی من خبر داری،نگو اینو نمیدونی که باورم نمیشه.

+معلومه که میدونم ولی دوست دارم از زبون خودت بشنوم.

_آتریس. اسمم آتریس.







اسمعشقجادوگرطلسمگوی
سلام بنده نویسنده هستم در ژانر فانتزی وعاشقانه میخوام رمانم رو اینجا قرار بدم،امیدوارم بخونید و لذت ببرید.پیج اینستای من @violetroma.nce
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید