الهه حیدرپور
الهه حیدرپور
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق

گفتم: عشق
گفت: حزین!
گفتم: رنگین.
گفت: خاکستری و سنگین!
گفتم: داروی بر بالین.
گفت: قبول ندارم، درد است و بی‌تسکین!
گفتم: ببین، در مسلک عشق، یار می‌شود دیرین.
گفت: لطفاً نگو مثل شیرین، که دل ز دستش هست چرکین‌!
گفتم: هست مثال‌هایی چندین.
گفت: تمامشان بن‌بست‌اند، می‌کنی تضمین؟
گفتم: این‌گونه نکن به خود تلقین.
دست به آسمان برد، اشاره‌ای به من کرد و ندا داد: ربّا... هرگز نمیرد بی‌عشق، آمین.




دانش‌جوی جامعه‌شناسی شیفتهٔ شمس‌شناسی دوستدار کلام و کلمه نویسندهٔ کتاب و دکلمه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید