محمد·۵ ماه پیشبادِ تواتاق از نَفَسِ غیبتت پُر است. من؛تنها درختِ بیبرگیام بر زمینِ سردِ چراها. یادت خاکستری میبارد: دستانم را میسوزاند، و باد زمزمه می…
محمد·۵ ماه پیشدلنوشته: پس توعنوان:پسِ تو...حالا اینجا نشستهام...توی سکوتِ اتاقی که هنوز بوی تو را میدهد.بوی عطرت، بوی نگاهت، بوی قولهایی که هرگز سبز نشدند.و من...مانند…