Raharadmehr
Raharadmehr
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

«جعبه بزرگ»

بیا، بیا تا برویم به همان خیالاتمان دور از هیاهوی این شهر و آدم هایش آنجا همه چیز آرام و زیباست دیگر خبری از شلوغی و آلودگی نیست در آنجا آرامش مطلق برقرار است .
از همه مهم تر این است که تمامش برای خود ماست. بیا تکه ابری پیدا کنیم و رویش بنشینیم تا من برایت از بودنت بگویم که رنگ تازه ای به زندگی ام داده ....
بیا من میخواهم از بودنت و حس خوبی که بودنت به من میدهد برایت بگویم :
بودن تو به اندازه خوردن کمپوت آناناس و آلبالو شیرین و خوب است.
یا وقتی به موقع برای ناهار خوشمزه ای می‌رسی .
یا خوردن شربت آبلیمو در هوای گرم تابستان همان‌قدر خوشمزه و انرژی بخش.
یا بو کردن گل های نرگس در زمستان که فوق العاده حس خوبی میدهند.
یا پیدا کردن آهنگی که مدتها دنبالش بودی.
یا رفتن به میهمانی که غذای مورد علاقه ات را درست کرده اند.
تو برایم همانند جمله (خوش خبری بده) خوشی...
تو همانند بوی عطر نارنگی های پاییز که بو میکشی و مشامت را پر از عطر خودش میکند خوشمزه و شگفت انگیزی.
یا قدم زدن در بین برگ های خشک و رنگی رنگی پاییز که بسیار لذت بخش است.
یا باریدن باران بعد از مدتها که همه جا را سیراب میکند و با آمدنش همه جا را سبز می‌کند .
یا پیدا کردن وسیله با ارزشی که گمش کرده ای .
میدانی همه اینها را گفتم تا ببینی بودنت همینقدر قشنگ است البته که اینها جزٔ کوچکی از قشنگی هایت بود اگر بخواهم از تمام قشنگی هایت بنویسم باید تا خود صبح بنویسم.
بودنت این مدلی است که انگار همه حس های خوب دنیا را گذاشته اند داخل یک جعبه بزرگ و یک ربان سفید پیچیده اند و داده اند بهم .


رها رادمهر_

پاییزآبلیمو هوایبودنت
کلماتی که به ذهنم می آیند.?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید