
به نام خدا
پارت بیست و دوم
همزمان با هجرت پیامبر، مسلمانان که از آزار مشرکان به ستوه آمده بودند، گروهگروه و پنهانی، مکه را به قصد مدینه ترک میکردند تا به رسول خدا بپیوندند.
در آن روزها، امام علی به رسم وداع پس از زیارت مرقد پدرش ابوطالب و حضرت خدیجه، کنار آرامگاه مادرش، فاطمه بنت اسد، ایستاده بود. باد گرم مکه برگهای خشک را بر روی خاک میلغزاند.
در همان لحظه، گروهی از مسلمانان بار سفر بر دوش، آمادهی هجرت بودند. آنان چون علی را دیدند، با شوق به سویش آمدند.
یکی از آنان پرسید: «ای علی، آیا تو نیز با ما به مدینه خواهی آمد؟»
علی(ع)، نگاه از خاک آرامگاه برداشت و رو به آنان گفت: «به زودی... اما نخست باید امانتهای پیامبر را به صاحبانشان بازگردانم. شما پیشتاز باشید؛ به زودی به شما خواهم پیوست.»
دیگری با چشمانی مشتاق گفت: « اگر چه ترک خانه و کاشانه برایم سخت است، اما چه چیزی از این سزاوارتر که در سایه رحمت پیامبر خدا باشیم؟ اینجا جز مشرکان خشمگین و خاطرات تلخ، چیزی برایمان نمانده است.»
علی(ع) لبخندی زد و دعایشان کرد: «خداوندا، اینان را در راهی که در پیش دارند، ثابتقدم بدار.»
و اینچنین، آنان نیز با چهرههایی شادمان و دلهایی آسوده، از پیشگاه علی روانه شدند.
امام در میان سکوت تنها مانده بود. باد، گرد و غبار خاطرات را بر مرقد فاطمه بنت اسد مینشاند. او آرام بر زانو نشست و دست بر خاک قبر گذاشت، گویی میخواست گرمای آخرین نوازش مادر را از دل خاک بیرون بکشد.
صدایش در گلو شکست:«مادر... امروز باید تو را تنها بگذارم... باید به سوی برادرم بروم... به سوی شهری که پیامبر، آن را خانهٔ ایمان نامیده.»
سپس، با چشمانی نمناک ادامه داد:
«اما بدان، هرگز تو را تنها نگذاشتهام... این خاطرات، این درسهای مهربانی که در سایهات آموختم، همچون زنجیری از نور، مرا به تو پیوند خواهد زد — از مکه تا مدینه، و از دنیا تا بهشت.»
هوا تاریک میشد. علی(ع) برای آخرین بار خاک قبر را بوسید و برخاست.
«خداحافظ مادر... تا روزی که در جوار رحمت حق یکدیگر را بازبینیم.»
فردای آن روز، علی(ع) پس از ادای واپسین امانت، کاروان کوچک خود را — متشکل از فاطمه(س)، زنان بنیهاشم و تنی چند از مسلمانان — از مکه بیرون برد.
هیچ بنی هاشمی در مکه نمانده بود؛ گویی ریشه های کهن توحید، آرام و بی هیاهو از خاک بت پرستی کنده شده و به سوی مدینه_شهری که می بایست شاهد شکفتنش باشد_کوچیده بود.
وقتی امام به پیامبر پیوست، ایشان را در اتاقی ساده دید که دیوارهایش از خشت بود و بوی خاک تازه می داد.
پیامبر تبسمی کرد و فرمود:«علی جان! این قصر من است_خانه ای که از آن به ملکوت خدا نزدیکترم.
امام علی (ع) پس از شنیدن این سخن، بیدرنگ به نشانۀ ادب و ارادت، در حضور پیامبر (ص) زانو بر زمین زد و گوشۀ عبای ایشان را بوسید؛ همچون فرزندی دلبسته که به رحمت پدرش پناه میبرد.
پیامبر (ص) با چهرهای از مهر و عطوفت، دست بر سر علی (ع) کشیدند.
فاطمه آن بانوی جوان و با وقار، که چشمان ژرفش، دریایی از حکمت را در خود داشت؛ در آستانه در ایستاده بود و این صحنه را نظاره می کرد.
وقار و ابهتی فراتر از سنش که گاه حتی پیامبر در خلوت دل زمزمه میکرد:«شکفتن تو را دیدم،اما شگفتا که این شکفتن، چه زود به شکوهی ابدی انجامید.»
دست به سوی دخترش دراز کرد و فرمود:« خوش آمدی ای نور چشمانم. نزدیک بیا.»
فاطمه(س) با دلی آکنده از اشتیاق و آرامش، گام به سوی پدر برداشت.
صدای ملکوتی اش همچون نسیمی بهشتی، فضا را نوازش میداد.
«سلام بر تو،ای پدر جان.»
پیامبر دست بر سرش کشید و آرام زمزمه کرد:«سلام من بر تو ای دخترم.»
سپس با مهری بیکران، بوسهای بر فرق سر هر دو زد.
در آن لحظه،نگاه علی (ع) و فاطمه (س)، ناخواسته به هم گره خورد.
چشمان علی(ع)، از مهر و شکوهی که در دل داشت، میدرخشید و چهرهٔ فاطمه (س)، همچون گل سرخی در طلوع آفتاب، رنگی از حیا و شرم گرفت. هر دو، در اوج عظمت آن مجلس، برای لحظهای سر فرود آوردند، ولی شکوه آن نگاه، تا ابد در جانشان نقش بست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. هجرت مسلمانان به مدینه
منابع:
· السیرة النبویه لابن هشام (ج ۲، ص ۱۱۳–۱۱۵)
· ابن هشام از ابن اسحاق نقل میکند که مسلمانان به دستور پیامبر (ص) مخفیانه و گروهگروه به مدینه هجرت کردند.
· تاریخ الطبری (ج ۲، ص ۳۸۲–۳۸۵)
· طبری با سندش از زهری و عروه بن زبیر، چگونگی هجرت را شرح میدهد.
· صحیح البخاری (کتاب المناقب، باب علامات النبوة)
· در حدیثی از ابن عباس، اشاره به هجرت مسلمانان و خالی شدن مکه از مومنان شده است.
ـــــــــ
۲. زیارت امام علی (ع) قبور ابوطالب، خدیجه (س) و فاطمه بنت اسد
منابع:
· اسد الغابة لابن الأثیر (ج ۵، ص ۵۲۱)
· ابن اثیر با سندش از ابومخنف، زیارت علی (ع) را پیش از هجرت نقل میکند.
· اعلام الوری للطبرسی (ج ۱، ص ۳۰۶)
· طبرسی با استناد به منابع متقدم، بر زیارت قبر ابوطالب و خدیجه (س) تأکید دارد.
· مناقب آل أبی طالب لابن شهرآشوب (ج ۲، ص ۳۶)
· ابن شهرآشوب زیارت قبر مادرش فاطمه بنت اسد را با سندش از امام صادق (ع) روایت میکند.
ــــــــ
۳. هجرت امام علی (ع) به مدینه
منابع:
· صحیح البخاری (کتاب فضائل أصحاب النبی، باب مناقب علی بن أبی طالب)
· بخاری با سندش از سهل بن سعد، هجرت علی (ع) را همراه فاطمه (س) توصیف میکند.
· السیرة النبویه لابن هشام (ج ۲، ص ۱۲۴)
· ابن هشام با سندش از ابن اسحاق، مأموریت علی (ع) در بازگرداندن امانتها و سپس هجرتش را ذکر میکند.
· الأمالي للشیخ الصدوق (ص ۱۲۶)
· صدوق با سندش از امام باقر (ع)، هجرت علی (ع) و همراهانش را با تفصیل بیشتری بیان میکند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ