ویرگول
ورودثبت نام
نویسنده ای در حرم سکوت
نویسنده ای در حرم سکوت« در دنیای کلمات زندگی میکنم و در سکوت، صدای حقیقت را می شنوم.»
نویسنده ای در حرم سکوت
نویسنده ای در حرم سکوت
خواندن ۴ دقیقه·۱۱ روز پیش

زمستان مدینه

به نام خدا

پارت بیست و پنجم

زمستان با شکوهی آرام و بی‌آلایش از راه رسید.
در سوز و سرمای مدینه _وقتی بادهای شمالی از کوه‌های احد می‌وزید و برف، پشت بام‌های گلی و حجره های رنگین را سفیدپوش می‌کرد — علی(ع) در مسیر بازار گام برمی‌داشت تا نمازش را در مسجد النبی بخواند.

بازار حتی در اوج سرمای زمستان، همان جنب و جوش و شلوغی همیشگی اش را داشت.
اما از شیطنت و قهقهه کودکان خبری نبود گویا سرمای سوزان آنها را در پناهگاه های گرم خانه شان زندانی کرده بود.

در میانه راه مسجد بود که دو تاجر در حجره ای بر سر کیفیت محموله ای از روغن زیتون اختلاف پیدا کردند.
خریدار ادعا می کرد روغن ناخالص است،درحالی که فروشنده قسم میخورد محصولش بهترین کیفیت را دارد.
امام در میان جر و بحث آنان توقف کرد و گفت:« اختلاف شما را می شنوم.بیایید راه حلی بیابیم که هیچ یک ضایع نشود.»

سپس دستور داد:

· ظرف آبی بیاورند
· مقداری از روغن را در آب ریختند
· بلافاصله ناخالصی‌ها روی آب شناور شد

در این حال، فروشنده شرمسار شد و خریدار شکرگزار. امام به فروشنده فرمود:
«ای برادر،در تجارت، امانت از سود مهم‌تر است.»
و به خریدار گفت:
«حق تو ادا شد،اما با مدارا.»

سپس برای تأمین خسارت فروشنده، از بیت‌المال مبلغی را به او اختصاص داد تا هم اصلاح شود و هم تنگدست نماند.

در نزدیکی مسجد نگاهش به پیرمردی افتاد. از فرط سرما، خود را جمع کرده و بر پوستینی کهنه فرود آمده بود. دستان چروکیده‌اش به امید کمک،  سوی رهگذران دراز بود. علی(ع) در آن لحظه چیزی برای بخشیدن نداشت. بی‌درنگ، عبای زمختش را از تن بیرون آورد و بر شانه‌های یخ‌زده‌ی پیرمرد انداخت.

پیرمرد با چشمانی نمناک و درخشان به او نگریست و لب‌های کبودش را نیمه باز کرد تا سپاسی بر زبان آورد.

امام با لبخند شانه اش را نوازش کرد و گفت:« این چه بخششی بود که تو را مدیون خود کرد؟ اگر میخواهی سپاس گذار باشی، همان خدایی را شکر کن که دل ها را به رحمت میخواند.»

سپس در حالی که باد سرد بر تن نازک‌پوشش می‌وزید، به راهش ادامه داد. مردمِ بازار که شاهد این صحنه بودند، میان حیرت و شرم می‌جنبیدند. پیرمرد همچنان بر جای خود می‌لرزید، امّا اینک نه از سرما، که از شگفتی مهری که بر او ارزانی شده بود.

جوانی از انصار که وارد مسجد شد، علی(ع) را دید که در سرمای شب، تنها با یک لباس کهنه به نماز ایستاده است. بی درنگ عبایش را بر دوش او انداخت و گفت:« ای برادر، این حق توست که از ما سزاوارتری.»

امام به رکوع رفت و جوان، بی‌آنکه چشم‌ به راه پاسخی باشد، آهسته از مسجد بیرون رفت. گویی همین که توانسته بود دینی هرچند کوچک را ادا کند، آرامش عمیقی به جانش نشسته بود.

امام سلام نماز را داد و با نگاهی به عبای گرمی که بر دوشش نشسته بود، لبخندی سپاس‌گزارانه بر لبش نشست. دستانش را به سوی آسمان برداشت و زمزمه کرد:« خدایا،شکرت که لطفت را همیشه از راهی که نمی‌شناسم، به سویم می‌فرستی... گاه در قالب عبایی گرم، و گاه در دل جوانی با ایمان.»

علی(ع) در سجده فرورفت، چنان که گویی جهان را در پشت سر نهاده است. اشک بر محراب جاری شد و نجوایش با خدا این گونه برخاست:

"خدای من...
چگونه از مردم حاجت خواهم
در حالی که تو باب نیازم به خویش را گشوده‌ای؟
ای که نیاز مرا می‌دانی
تو به من از خودم مهربان‌تری...
خدایا، رضای تو رضای من است
و دوستی تو نهایت آرزوی من..."

و آنگاه سکوتی سرشار از حضور، همه وجودش را فراگرفت. گویی هر ذره در محراب، با او هم‌نوا شده بود.

سر از سجده برداشت و در همان سکوت نجوایش ادامه یافت:

«خدایا...
چه تنگ است راه بر آنکه تو راهنمایش نباشی،
و چه آشکار است حق برای کسی که تو راهش را هدایت کرده‌ای...
از تو می‌خواهم شیرینی نگاه به جمالت،
و شوق دیدارت را...»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. زمستان سخت مدینه

منبع: 📚 «وفاء الوفاء» (ج ۱، ص ۱۲۳)
سند:
«کانَتْ بِالْمَدِینَةِ بَرْدَةٌ شَدِیدَةٌ فِی بَعْضِ الْأَعْوَامِ حَتَّى تَجَمَّدَ الْمَاءُ»
(در برخی سال‌ها سرمای شدیدی در مدینه بود، تا آنجا که آب یخ می‌بست.)

۲. بازار روغن زیتون

منبع: 📚 «سنن ابوداوود» (کتاب الاطعمة، باب فی الزیت)
سند:
«کَانَ النَّبِیُّ(ص) یَأْکُلُ الزَّیْتَ وَ یَدَّهِنُ بِهِ»
(پیامبر(ص) روغن زیتون می‌خوردند و با آن روغن‌مالی می‌کردند.)
شرح: وجود روغن زیتون در بازار مدینه و توجه پیامبر به کیفیت آن.

۳. بخشش امام علی(ع) به پیرمرد

منبع: 📚 «تحف العقول» (ص ۱۷۸)
سند:
«کَانَ یُعْطِی الْقَوْمَ وَ یَحْتَمِلُ الْبَارِدَ»
(به مردم می‌بخشید و سرما را تحمل می‌کرد.)
شرح: این روایت نشان می‌دهد امام علی(ع) در سرمای شدید، لباس خود را به نیازمندان می‌بخشید.

۴. عبادت امام در مسجد

منبع: 📚 «کافی» (ج ۳، ص ۳۰۰)
سند:
«کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(ع) یُصَلِّی فِی اللَّیْلِ حَتَّى تَرِمُ قَدَمَاهُ»
(علی بن ابی‌طالب(ع) آنقدر در شب نماز می‌خواند که پاهایش ورم می‌کرد.)
شرح: عبادت شبانهٔ امام در مسجد، حتی در سرمای شدید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ایثارامام علی
۱۵
۸
نویسنده ای در حرم سکوت
نویسنده ای در حرم سکوت
« در دنیای کلمات زندگی میکنم و در سکوت، صدای حقیقت را می شنوم.»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید