ویرگول
ورودثبت نام
نویسنده ای در حرم سکوت
نویسنده ای در حرم سکوت« در دنیای کلمات زندگی میکنم و در سکوت، صدای حقیقت را می شنوم.»
نویسنده ای در حرم سکوت
نویسنده ای در حرم سکوت
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

میزبان نور

بنام خدا

پارت دوم

ابوطالب در حیاط خانه، مشغول آب دادن به نخل‌ها بود. او که رییس قبیله بنی‌هاشم بود، از هشت‌سالگی سرپرستی برادرزاده‌اش، محمد(ص) را بر عهده داشت. مهر پیامبر در دل او و همسرش فاطمه چنان ریشه دوانده بود که طاقت جدایی حتی لحظه‌ای از او را نداشتند. حال که این کودک هشت ساله که ابوطالب به خانه اش آورد اکنون سی ساله شده بود که آثار نبوت در سیمایش هویدا بود.

ناگهان صدای کوبه‌ی در بلند شد و فاطمه در قاب در نمایان گشت. به نرمی سلام کرد و داخل شد.

ابوطالب سرش را بالا گرفت و با نگاه گرم جواب سلامش را داد:_کعبه رفته بودی فاطمه جان؟

فاطمه سری تکان داد، دست بر کمر برد و با قدم های سنگین و دشوار، از حیاط کوچک گذر کرد.

کودک درون شکمش اکنون رسیده و گران وزن شده بود و زمان زایمانش نزدیک بود.

آنگاه فاطمه که هنوز اولین پله حیاط خانه را برنداشته بود با هیجان رو به ابوطالب گفت:_ نمیدانی ابوطالب؟ که هربار به کعبه می روم، تحرک فرزندم فزونی میگیرد؛ گویی از این بتان پیرامون کعبه بیزاری میجوید.

در همین لحظه صدای نرم و آرام دیگری از پشت در به گوش رسید"اسلام علیکم"

حضرت محمد، با وقاری ملکوتی درکنار حضرت خدیجه پدیدار شد. گویی دو فرشته آسمانی بر آستانه خانه فرود آمده اند.

ابوطالب با شتاب و آغوش باز به استقبالش رفت. و هر دو را به خانه دعوت کرد.

فاطمه با شگفتی به چهره حضرت محمد می نگریست.

حضرت خدیجه به سویش رفت. با دستانی که به ثروت، عزت بخشیده بود و اکنون به عبادت نور میگرفت دستان لرزان فاطمه را گرفت. و با چشمانی از سر مهر و حکمت از احوال او و فرزندش پرسید و ادامه داد:_فاطمه جان چه سعادتی است که گهواره ات، میزبان چنین فرزندی را خواهد کرد. او برای جهانی خواهد درخشید که هنوز تاریکی هایش را می آزماید.

فاطمه با صدایی که از هیجان می لرزید گفت:_هربار که به کعبه میروم تحرک و لگد هایش بیشتر می شود.

گویی از همین حالا با شرک و کفر می جنگد.

خدیجه با لبخند سر تکان داد.

حضرت محمد به آرامی جلو آمد و با لبخندی آسمانی گفت "به راستی که این فرزند یاور من در راهیست که پیش دارم. خداوند خانه اش را از آلودگی شرک پاک خواهد کرد و این کودک، از پاک کنندگان آن خواهد بود."

فاطمه با شگفتی به حضرت محمد نگاه کرد. گویی او راز دلش را میخواند. ابوطالب دست بر شانه محمد(ص) نهاد و گفت:_ تو راست میگویی برادر زاده عزیزم! من نیز در وجود این کودک، نشان بزرگی میبینم.

فاطمه در حالی که دستش را روی پهلویش گذاشته بود، به همراه خدیجه از چند پله کوتاه خانه بالا آمدند و در سکوتی پر از محبت به کارهای خانه پرداختند. کنار اجاق گلی نشستند. خدیجه هیزم ها را با نظم زیر دیگ میچید و فاطمه مشغول ورز دادن خمیر نان شد.

از آن سو ابوطالب با بیل کوچکش باغچه را زیر و رو میکرد تا نهال سبزی بکارد. عطر خاک تازه اطرافش را برانگیخته بود.

محمد(ص) نیز کنار چاه دلو را پایین می فرستاد  و با دستانی مهربان، کوزه های بزرگ سفالی را یکی یکی از آب زلال پر می کرد.

ابوطالب با دیدن فاطمه که نفس می کشید، نگران شد و گفت:_فاطمه جان، خوبی؟ بهتر نیست کمی استراحت کنی‌؟

فاطمه بار دیگر دست به پهلو برد و پاسخ داد:_ نه ابوطالب، کارها که خودش انجام نمی شود.

خدیجه که داشت ظرفها را جمع میکرد لبخندی به رویش زد و زیر لب زمزمه کرد:_ همسرت راست میگوید. باید مراقب باشی! در کار ها زیاده روی نکن.

از آن سو، محمد(ص) که نگران فاطمه بود، به عمویش گفت "عمو جان باید بیشتر به ایشان رسیدگی کنیم. به نظر می رسد این بارداری برایشان سخت می گذرد"

ابوطالب تکیه اش را به دیوار داد:_من هم موافقم.

و رو به فاطمه محکم گفت:_از فردا دیگر اجازه نمی دهم کارهای سخت خانه را انجام دهی.

فاطمه با شنیدن این حرف ها نگاهی به همسرش انداخت و گفت:_اما عزیزم، کارهای خانه...

ابوطالب قاطعانه قطع کرد:_نه، هیچ اما و اگری ندارد. ما اینجاییم و می توانیم کارها را انجام دهیم.

واین چنین فاطمه در سایه مهر مشترک خانواده اش، اکنون با فراغ بال بیشتری میتوانست به استقبال تولد نوزادی برود که نه تنها فرزند او، که پرتو امیدی برای آینده ای تابناک بود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. سن پیامبر(ص) و زندگی در خانه ابوطالب

· منبع: 《السیرة النبویة》ابن هشام (متوفای ۲۱۸ ه.ق)

  · نقل می‌کند: «کان رسول الله یقیم مع ابی طالب بعد وفاة جدّه عبدالمطلب»

        (پیامبر پس از درگذشت پدربزرگش عبدالمطلب، در خانه ابوطالب ساکن شد).

  · این اتفاق هنگامی رخ داد که پیامبر ۸ سال داشتند.

· منبع: 《تاریخ الطبری》 (متوفای ۳۱۰ ه.ق)

  · تأیید می‌کند که ابوطالب تا زمان بعثت از پیامبر حمایت کرد و پیامبر تا پیش از ازدواج با خدیجه(س) در خانه او زندگی می‌کرد.

---

۲. ازدواج با حضرت خدیجه(س)

· منبع: 《سیر أعلام النبلاء》ذهبی (متوفای ۷۴۸ ه.ق)

  · سن پیامبر در زمان ازدواج: ۲۵ سال

  · سن خدیجه(س): ۴۰ سال

  · این ازدواج اولین ازدواج پیامبر بود و تا زمان رحلت خدیجه(س) هیچ همسر دیگری اختیار نکردند.

· منبع: 《الاستیعاب》ابن عبدالبر (متوفای ۴۶۳ ه.ق)

  · ذکر می‌کند: «ما تزوج رسول الله علی خدیجة حتی ماتت»

        (پیامبر تا هنگام وفات خدیجه، همسر دیگری نگرفت).

---

۳. ادامه ارتباط با خانه ابوطالب حتی پس از ازدواج

· منبع: 《السیرة النبویة》ابن هشام

  · اشاره می‌کند: «کان النبی یتردد علی بیت ابی طالب و یقیم فیه ایاماً»

        (پیامبر به خانه ابوطالب رفت‌وآمد داشت و روزهایی را در آنجا سپری می‌کرد).

· منبع: 《الکامل》ابن اثیر (متوفای ۶۳۰ ه.ق)

  · می‌نویسد: ارتباط پیامبر با ابوطالب و فاطمه بنت اسد حتی پس از ازدواج، بسیار صمیمانه و مستمر بود.

---

۴. اسناد اضافی درباره ایمان پنهان ابوطالب و فاطمه بنت اسد

· منبع: 《مناقب آل ابی طالب》ابن شهرآشوب (متوفای ۵۸۸ ه.ق)

  · درباره فاطمه بنت اسد: «کانت من السابقات الی الاسلام»

        (او از پیشگامان در پذیرش اسلام بود).

· منبع: 《أعیان الشیعة》محسن امین (معاصر) با استناد به منابع کهن

  · نقل می‌کند: ابوطالب و فاطمه بنت اسد پیش از بعثت، از حنیفان (یکتاپرستان پیش از اسلام) بودند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حضرت محمد صخانواده
۱۳
۰
نویسنده ای در حرم سکوت
نویسنده ای در حرم سکوت
« در دنیای کلمات زندگی میکنم و در سکوت، صدای حقیقت را می شنوم.»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید