سلام من آروین جنبک هستم و 12 سال و 7 ماه هستم. امروز تاریخ 1404/9/5 است؛ میخواهم هرچی که امروز انجام دادم را در اینجا تایپ کنم. امروز روز عادیی بود و کلا امروز خوشحال بودم. صبح که بیدار شدم دست و صورتم رو که شستم یکم با گوشی بازی فری فایر رو انجام دادم و حتی خیلی خوب هم بازی میکردم. بعدش من تمرین ریاضیی که معلمم بهم داده بود رو انجام دادم چون اون روز کلاس ریاضی داشتم؛ صبحانه خردم و به کلاس رفتم. تو کلاس منی که ضرب اعداد صحیح رو میدونم، توی اون سوال اشتباه کردم. کلاس تقربا یک ساعت و چهل و پنج دقیقه بود. وقتی که کلاس تمام شد به سوپر مارکت رفت و خوراکی خریدم خردم. بعدش با گوشی کلنجار رفتم و بعدا مادرم که خانه خاله ام بود برگشت و نهار کذاشت و خردیم. سایتمو دوباره حذف و نصب کردم تا وقت کلاس بسکتبال رسید؛ خیلی خوب نبود چون هم خیلی شلوغ بود و هم دو بار به خاطر شوخی های نابه جا بیرونم انداختند.( یکی اینکه من تو من رو توضیح میداد که گفتم مال زن هاهم وومن تو وومن است و یکی آغا شوت زد و من هم گفتم فککککک نکنم.) به زحمت تاکسی پیدا کردم و به خونه اومدم. خیلی خسته بودم و توان هیچ کاری رو نداشتم؛ کسی خونه نبود ومن حوصلم سر رفته بود که یادم اومد که مادرم که خونه خاله ام بود و خونه خالم کنار خانه ما بود تصمیم گرفتم که برم و گوشی رو از مامانم بستونم. این کار رو کردم و بازی گوشی کردم و بعدا شام خردیم ویکم بازی هزار رو با پاسر انجام دادیم. این شد داستان روز اول.