صبح روز اول وقتی رفتم به اتوبوس نرسیدم ، اسنپ گرفتم و گفتم بزار با تاکسی برم ، باورم نمیشه 60 هزارتومان برای نیم ساعت راه دادم ، هرچند پیاده برم 2 ساعتی میشه ولی با ماشین نیم ساعت میشه .
رفتم بالاخره ، همه چی مثل قبل ، همونطوری که فکر میکردم ، مدیر اومده بود همین روز اول داد و بیداد و چرت گفتن ، باورم نمیشه برای هنرستان لباس فرم گذاشتن ، یک مشت آدم ریشو لباس فرم پوشیده بودن .
من نگرفته بودم هنوز و از همون اول تا دیروز که چهارشنبه میشد به من گیر میداد ، جالبیش اینه من 3 سالی هست که لباسم شبیه لباس فرمه مدرسه هست که امسال گذاشتنش ، یه پیراهن سورمه ایه تیره با شلوار سیاه ، اما فرم امسال سورمه ایه روشنه...
اینم گیر داده به من فقط ، 50 درصد مدرسه فرم ندارن و این مدیر فقط روی من گیر کرده انگاری ...
یه معلم جدید اضافه شده برای سه درس عمومی ، اصلا باهاش حال نمیکنم ، خیلی خودش رو سفت میگیره ، جالبش اینجاس مدرک بهره برداری نفت داره ...
کتاب هایی که اضافه شدن واقعا مزخرفه ، سلامت و بهداشت ، مدیریت خانواده و هویت ، اینا چیه جدی ؟؟؟؟
کتاب های تخصصی خیلی قابل تحمل تره ، با اونا آدم حال میکنه اما اینا چیه انصافا ؟؟؟؟
دو روز پشت سر هم دیر رسیدم چون اتوبوس ها خراب شدن و فقط یکی برای این حجم از جمعیت گذاشتن ، فوق مسخره شده ، برای برگشت هم همینه ، تا ساعت 4 عصر توی راه بودم تا بیام خونه ، اتوبوس مثل همیشه شلوغ اما این دو روز حتی جای سوزن هم نبود ...
هفته اول مهر طوفانی شروع شد و اصلا نمیدونم بعدش چطوریه .
باورم نمیشه معلم ریاضی اومد داخل و گفت از پودمان های یک تا سه ریاضی پارسال امتحان 4 یا 5 نمره ای میگیرم که توی پودمان یک امسال تاثیر داره ، یعنی دو شنبه بعدی امتحان داریم ...
بهش گفتم حداقل یکم واستید ، چه خبره انقدر سریع ؟
گفت اگه ناراحتی تا این پنج نمره رو صفر برات رد کنم ...
خدا میدونه چقدر دلم میخواست پاشم با مشت بکوبم تو دهنش ...
قشنگ معلومه خیلی کوفتی قراره این سال آخری بره جلو و باعث نابودی بشه ، مدیر خان که لول آپ کرده توی مسخره بازی و گیر دادن ، معاون هم همینطور ، معلم هاهم انگاری برق بهشون زدن دیوونه شدن معلوم نیست چشون شده...
بچه ها ، از بچه ها بگم...
دهمی هایی که تازه اومدن به طرز شگفت انگیزی کوچولو شدن ، خیلی آب رفتن ، من دهم بودم حداقل اندازه 4 تا از دوازدهمی ها بودم ، این دهمی ها شبیه بچه های 8 ساله ان ، اما تنها چیزی که بلدن لات بازیه...
یازدهمی ها هم که همون بچه های دیوونه پارسالن که خوب نقش خودشون رو حفظ کردن .
یکیشون سه شنبه اومد توی کلاس گفت کیف من اینجاست ؟
یکی از دوستان گفت اینجاست پیش منه قربون چشمات برم ، این یازدهمیه جوری فاز گرفت انگار فوش بهش دادن .
وسط کلاس داد میکشید قربون چی بری ؟؟؟؟؟ قررررررررررربببببووووووووووووون چی برییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هی صداش میرفت بالاتر و کلمات رو کش میداد ، فکر کنم ولش میکردی تا شب همینطوری میکرد ، کیفش رو پرت کردن تو سرش گفتن برو بیرون تا دوباره مثل پارسال نگرفتیم بزنیمت .
حالا این پارسال توی سایت اومده بود میز هارو با جوهر ترکونده بود و وقتی هم آوردیمش تمیز کنه که لپ تاپ هارو بتونیم بزاریم روی میز همین بازی رو در آورده بود و شروع کرد داد و بیداد ، 3 تا از بچه های کلاس گرفتن زدنش و این هم هی داد میکشید به من دست نزنید ...
کلا دیوونه ان بچه ها ...
ماهم رفتیم دوازدهم و کلاس های برق و معماری هم مسلما اومدن دوازدهم ، فاز گرفتن که یعنی بزرگ مدرسه ان و کسی نمیتونه بهشون چیزی بگه ، واقعا خنده داره دیدن اینطور افراد ...
تنها آپدیتی که مدرسه داده رنگ زدن دیوار ها به مسخره ترین روش ممکن هستش ، یه مشت داکت هم زده بودن توی سایت که خالی بود ، واقعا نمیدونم چرا باید داکت خالی نصب کنید ، تازه این داکت ها چسبی نبودن و باید با پیچ میزدن ، اما اینا با میخ زده بودنش ، حتی داکت زدنشون هم عجیبه...
امیدوارم لذت برده باشید ...