soheil
soheil
خواندن ۴ دقیقه·۵ ماه پیش

پله پله

سلام ، امیدوارم خوب باشید.

با یه دوستی داخل مغازه داشتیم درمورد راه اندازی یه کسب و کار حرف میزدیم ، من میگفتم بیا اول از چیزای کوچیک شروع کنیم و بریم بالا تر تا راه و چاه رو یاد بگیریم .

ایشون تکیه به حرف خودش کرده بود و گیر داده بود که نه اول باید از جاهای بلند شروع کنیم .

حرفم این بود که اول یه وبسایت راه بندازیم و ترفند های کامپیوتری بزاریم داخلش ، یعنی یجورایی یک وبلاگ باشه ، بعدش که سایت اومد بالا پول تبلیغات و اینا میگیریم از بقیه ، بعد میریم سراغ جاهای بالاتر ، آروم آروم اون سایت رو ارتقا میدیم و تبدیل به یک فروشگاه آنلاین میکنیم و کم کم میریم جلو ...

میگفت که نه ، این کار کلاس مارو میاره پایین ، بهش گفتم مرد مومن اصلا ما هنوز کلاسی نداریم که بیاریمش پایین اما بازم سر حرف خودش بود .

هرچقدر هم بهش میگم که چی توی سرته میگه هیچی اما باید یه ایده نو باشه تا حتما بتونیم موفق بشیم تو این راه .

گفتم این همه بوتیک هست ، این همه مغازه عمده فروشی قطعات کامپیوتر هست ، همشون هم روزی خدا تومان پول به جیب میزنند از همین راه بعدش پله پله میرن بالاتر و شعبه های بیشتر و مغازه های بهتر تاسیس میکنند ، شایدم رفتن سمت یکار دیگه ای...

بازم سر حرف خودش بود .

گفتم خو چیکار کنیم ؟؟؟

یه ایده وحشتناک سنگینی داد که فقط خود من نیاز به 7 الی 8 سال سابقه کار داشتم داخلش ، گفتم آخه پسر تو خودتم اونقدر سابقه کار نداری ، حتی نمیدونیم باید از چه فناوری درونش استفاده کنیم ، بعدشم این ایده خیلی هزینه داره ، نیاز به یک تیم خیلی بزرگ داره ، دوتایی نمیتونیم طی یک سال حتی 40 درصدش رو راه بندازیم .

حرفش جالب بود .

میگفت میریم تیم رو جمع میکنیم و میگیم وقتی به درآمد رسیدیم پولشون رو میدیم ، اگرهم نیومد خودمون یکاریش میکنیم .

بعضی اوقات با خودم فکر میکنم چی تو سر این پسره ریختن که اینطور فکر میکنه و انقدرررر بلند پروازی میکنه .

گفتم خب پولش رو چی ؟؟

میگفت از یه جایی در میاد ، پروژه میزنیم میزاریم داخل اینترنت و پول در میاریم .

فکر میکنه به همین کشکیه ، نمیدونه پاره پوره میشیم ، میدونه ها اما انگار نمیخواد بفهمه .

نظرم این بود بریم یه جاهایی یک مدتی کار کنیم و پول جمع و جور کنیم .

نظر ایشون این بود که اینکار کاره قدیمی ها بوده و ما باید آقای خودمون باشیم ...

حرفی نداشتم ، دیگه واقعا حرفی نداشتم ، نمیدونستم چی بگم...

راه پله زندگی که همینقدر ترسناک و تاریکه ، که اگر یه اشتباه کنی صد تا پله میای پایین تر...

جالبیش اینه که نصف بیشتر کسایی رو که دیدم همین رو میگفتند ، که ما باید آقای خودمون باشیم ، آدم اول باید بدونه آقا بودن چیه بعدش بره آقای خودش باشه ، وقتی نمیدونی حتی جنسی که میخوای داخل مغازت بزاری رو از کی باید بخری و چطور باید بخری که سود کنی ، به چه روشی میخوای آقای خودت باشی ؟؟؟؟ ، میزنی میری یجا یه مغازه یا یه مجموعه ای راه اندازی میکنی که حتی نمیدونی چطور باید انجامش بدی ، تازه کلی هم خرجش میکنی تا بیاد بالا ، بعد توی اولین زلزله همه چی رو خراب میکنی چون نمیدونی چه خبره .

اول پاشو برو تو اجتماع ، اول برو قاطی مردم ، اول برو با چهارتا صاحب کسب و کارها حرف بزن ببین دنیا دست کیه ، ببین چرخ کجا با چه روشی میچرخه ، نمیگم پرفکت پسند باشید ( همون کمالگرا ) خودمم خیلی آدم کمالگرایی نیستم اما بی گدار به آب نزنید خواهشا ، یهویی همه چیز خراب میشه و شمایید که توی گل دست و پا میزنید...

آقای خودت بودن سخته ، نمیشه همون اول بسم الله بری جلو و بشی آقای خودت ، قشنگ چندسال از همه جهات زندگیت پاره پوره میشی ، میخوری زمین ، بدهکار میشی و هزارتا چیز دیگه...

حرفم اینه با کم شروع کن ، درست برو جلو ، پله پله برو بالا ، آروم آروم همه چی برای خودت دست و پا کن که حساب همه چیز دستت بیاد ، نه اینکه یهویی با 800 میلیون بری یکاری رو شروع کنی و حساب هیچی دستت هم نباشه و آخر سر گند بزنی و بیای ناله کنی دنیا و آدماش بی رحمن .

خیلی حرف زدم خدایی ، دلم پر بود از دست اینطور آدما که از اول بسم الله میخوان همه چیز داشته باشن و خفن استارت بزنند و کل بازار و دنیا رو دستشون بگیرن ، یکم نمیان منطقی و درست نگاه کنند به قضیه .

ممنون از نگاهتون که تا اینجای نوشته رو با من بودید.


دلنوشتهصحبتکسب وکارزندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید