سلام امیدوارم خوب باشید .شاید عنوان و نوشته خیلی کلیشه ای طوری باشه اما خب همین شده دقیقا .انگار زیاد به هیچی دیگه حس ندارم ، این روزا فقط عصبی میشم ، نود درصد روز رو عصبی میشم .این بی حسی هم از سختگیری های گذشته اش که الکی برای خودم گذاشته بودم ، که مثلا باید توی هرچیزی میرم بهترین باشم .نیازی نبود واقعا انقدر اذیت کنم خودم رو ، برای درس ، آهنگسازی ، کتاب خوندن ، صحبت کردن و هزارتا چیز دیگه ، به قیمت اعصابم تموم شد .اینکه تا ساعت چهار صبح بشینم درس خوندن یا آهنگسازی کردن و گوشام رو ترکوندن ، سر اینکه فکر میکردم من آدم خیلی بزرگی هستم ، من میترکونم واقعا ارزش نداشت .آدمی که حسی نداشته باشه مرده حساب میشه .زور میزنم اون حس های قبلی که داشتم رو برگردونم ، دوست ندارم بمیرم ، بعضی روز ها میشه که خیلی احساس خوبی دارم ، اما خب بیشتر ماه رو نه . دوستام صدام میزنند بابابزرگ ، اون یکی که دیگه بهم میگه پیرمرد اصفهانی بد اخلاق .بگذریم ، شاید یک روز درست بشه .
شاید عنوان و نوشته خیلی کلیشه ای طوری باشه اما خب همین شده دقیقا .
انگار زیاد به هیچی دیگه حس ندارم ، این روزا فقط عصبی میشم ، نود درصد روز رو عصبی میشم .
این بی حسی هم از سختگیری های گذشته اش که الکی برای خودم گذاشته بودم ، که مثلا باید توی هرچیزی میرم بهترین باشم .
نیازی نبود واقعا انقدر اذیت کنم خودم رو ، برای درس ، آهنگسازی ، کتاب خوندن ، صحبت کردن و هزارتا چیز دیگه ، به قیمت اعصابم تموم شد .
اینکه تا ساعت چهار صبح بشینم درس خوندن یا آهنگسازی کردن و گوشام رو ترکوندن ، سر اینکه فکر میکردم من آدم خیلی بزرگی هستم ، من میترکونم واقعا ارزش نداشت .
آدمی که حسی نداشته باشه مرده حساب میشه .
زور میزنم اون حس های قبلی که داشتم رو برگردونم ، دوست ندارم بمیرم ، بعضی روز ها میشه که خیلی احساس خوبی دارم ، اما خب بیشتر ماه رو نه .
دوستام صدام میزنند بابابزرگ ، اون یکی که دیگه بهم میگه پیرمرد اصفهانی بد اخلاق .
بگذریم ، شاید یک روز درست بشه و حسم برگرده .