ویرگول
ورودثبت نام
شرلوک
شرلوک
خواندن ۳ دقیقه·۹ ماه پیش

خالی کردن هیجانات تورلیدری

تقریبا یک ماه و چندی پیش اولین تجربه ی تورلیدریم و از سر گذروندم و رفتم سوئیس .. نه صبر کن دومی، بار اول به عنوان اسیست یه گروه از بچه های دانشگاه تهران و بردیم تنگه واشی ( قرار نبود من کار خاصی انجام بدم فقط میخواستم مشاهده گر باشم و کمی هم کمک کنم) برای همین پول هم دادم نصف هزینه ی تور.

ولی وقتی رسیدم اونجا تور لیدر اصلی و دیدم که گفت چه خوب شد اومدی، اسیست اصلی دیشب حالش بد شده رفته بیمارستان برای همین امروز تو تور لیدر مایی. راستش تو نگاه اول که تور لیدر اصلی و دیدم فقط به این فکر کردم که چه جای اشتباهی اومدم، حداقل میتونست کمی مرتب تر باشه ولی انگار اهمیتی نمیداد یا شایدم فرهنگش اینجوری بوده.

خلاصه لیست و داد دستم منم جلوی اتوبوس وایسادم و به مسافر ها خوش آمد گفتم ، اسم هاشون و پرسیدم و گفتم هر جایی میتونید بشینید به جز ردیف اول.

راننده اتوبوس هم آدم عجیبی بود، چشم های سبزی داشت و واقعا نچسب بود. البته خیلی شنیده بودم که راننده اتوبوس ها معمولا میتونن آدم های اذیت کنی باشن و اگه از اول نتونید رابطه خوبی باهاشون برقرار کنید توانایی کامل بهم ریختن تور و دارن. شاید برای همین تور لیدر اصلی خیلی باهاش حرف میزد و بهش بال و پر میداد. تنها چیزی که خیلی ازش توی ذهنم مونده این بود که موقع صبحانه داشت تعریف میکرد که با یه خانمی دوست بود و انگار خیلی هم بهش کباب های خوشمزه ای داده ولی طرف به کباب راضی نبوده ولش کرده رفته و راننده اتوبوس ما هم در بهت و تعجب فرورفته بود که چطور ممکنه به یکی همچین کباب هایی بدی ولی طرف وفا نکنه و بره.


از راننده و تور لیدر خوش تیپ که بگذریم، برسیم به معارفه .. من چندین بار تجربه صحبت توی جمعی که باهاشون راحت نبودم و نمیشناختم و داشتم و بارها صدام لرزیده و منتظر بودم این بار هم بلرزه اما همچین اتفاق ای نیافتاد. شاید چون فکر میکردم سطح آدم های تور از من بالاتر نیست فکر مریضیه ولی خب فکر منه.

با اینکه تور لیدر هیچ جاذبه ای نداشت اما لامصب وقتی میکروفن و گرفت همه محو شنیدن صداش و شوخی های بی مزش شدن .. من خودم و سرزنش میکنم که چرا آدم شوخ طبعی نیستم، خیلی آدم و میندازه جلو اینکه تو لفافه حرف بزنی و شوخی کنی . انگار مردم خیلی خوششون میاد خب راستش کیه که بدش بیاد همه دوست دارن بهشون توجه شه و باهاشون شوخی شه و بخندن.

خلاصه اولین چیزی که فهمیدم این بود که، باید روی شوخ طبعی ام کار کنم و خشک خشک صحبت نکنم ( از اون روز تا الان روی این مهارت کار نکردم و قاعدتا همونیم که بودم) تو مورد های بعد مشکلی نداشتم اما یه جاهایی هم یادم میرفت چی میخواستم بگم و خیلی بد جملات و تموم میکردم ناتمام طور.. امم ولی تور لیدر موفق باید بتونه خوب داستان سرایی کنه و اکت بلد باشه وگرنه که اطلاعات تاریخی و همه میتونن توی گوگل پیدا کنن ولی همه حال ندارن بخونن.


تور لیدرداستان سراییسفرنامهاحساساتروزمرگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید