#کتابخانه_نیمه شب
این کتاب رو من هدیه گرفتم اوایل مقاومت می کردم در برابر خوندنش ...اما خب وقتی شروع به خواندنش کردم درس های جالبی ازش گرفتم .کلیت این کتاب راجع به حسرت هاست زندگی دختری به نام نورا رو روایت می کنه .نورا سید 36 ساله از بیماری افسردگی رنج میبره و تو زندگی به نظر خودش نسبت به همسن و سالانش زیاد موفق نیست نه در زندگی شغلی و نه احساسی که خب مرگ ناگهانی گربه اش ولتس هم تیر اخر رو به زندگی از هم گسیخته اش وارد می کند همه این ها باعث میشه یک شب تصمیمی که نباید بگیره رو بگیره و داستان از حالا به بعد شروع میشه ....تو ان حالت خلسه مانند وارد کتابخونه ای میشه با میلیون ها کتاب سبز رنگ که هر کتاب یه زندگی با انتخاب های متفاوت نوراست در جهان های موازی که روزی حسرت انتخاب نکردن اون ها باعث بوجود اومدن این توده ناامیدی بزرگ در وجودش شده ....خوندنش خالی از لطف نیست.....یه جاش حرف قشنگی زد بعد ار کلی انتخاب های مختلف به زندگی ای رسید که عشق داشت نسبت به خانوادش و فرزندش...و نورا به این نتیجه رسید که زندگی بدون عشق معنی ای ندارد و شاید اصلی ترین مشکل زندگی واقعیش همین موضوع بوده باشد..کمبود عشق.
لازم نیست زندگی رو درک کنی.فقط باید اون رو زندگی کنی..