ارن فردی سرسخت، با اراده، پرشور و گاهی شتابزده توصیف شده است، که این ویژگیها به او عزم قاطع برای محافظت از بشریت و در نهایت فرار از دیوارها را داده است. وی از کودکی به شدت به دنبال پیوستن به دسته دیدبانی بود، و در این باره با مادرش مشاجره داشت و همین طور مردم روستا را «احمق» خطاب میکرد.
ارن اهمیت زیادی برای بهترین دوستش آرمین، خواهرخواندهاش میکاسا، و از همه مهمتر خانوادهاش قائل است و برای کمک به آنها هر خطری را به جان میخرد. همین طور ارن رفتارهای تندی در دفاع از افرادی دارد که حتی آنها را نمیشناسد؛ این موضوع را میتوان در زمان اسیر شدن میکاسا توسط دو نفر از قاچاقچیان انسان مشاهده کرد که ارن برای نجات دادن میکاسا اقدام به کشتن قاچاقچیان کرد، علیرغم این که در آن زمان او میکاسا را نمیشناخت. این رفتار او پس از مرگ وحشتناک مادرش و قطع ارتباط با پدرش، شدت یافت.