بهار به دنیا اومدم، آخرای بهار، دقیقا دو هفته مونده به تابستون و از موقعی که حافظه م یاری می کنه، از تابستون بدم میاد. هوای گرم و شرجی تنها صحنه ای ه از تابستون تو ذهنم نقش بسته، چندان با کولر هم میونه خوبی ندارم، حوالی ما به خاطر رطوبت زیاد کولر گازی استفاده می شه که هوای خونه رو خشک می کنه و این خشکی بیش از حد برای منی که به رطوبت عادت کردم آزار دهنده ست. سالهای مدرسه کشف کردم که حین سفر به طهران یکم اوضاع بهتر میشه! با تاملی بیشتر فهمیدم با کولر آبی خیلی حال می کنم، چون هم هوا خنک میشه و هم هوای خشک طهران رو یکم مرطوب میکنه! قسمت خوب تابستونام شده بود سفرهای کوتاهِ چند روزه به طهران، خونه ی اقوام... همه میرفتن بیرون و من تو خونه زیر کولر می نشستم! دوران دبیرستان فهمیدم مرداب انزلی هم بدک نیست، یعنی ازشر گرما به گرما پناه میبردم! تنهایی می رفتم مرداب ماهیگیری... با دوچرخه میرفتم، انقدر رکاب میزدم که تعریق بیش از حد یکم حس خوبی بهم بده... فرار از گرما به گرمای بیشتر! سال اول دانشگاه بودم که تابستون دعوت شدم به یه اردوی علمی، روی کوه! ارتفاعات وسف! وسط تابستون بود که رفتیم، رسیدیم بالا حس کردم حس خوبی دارم... بعداز گذشت یکی-دو روز مطمئن شدم که خوبم! چون هوای کوه خنکی ملایمی داشت... اصلا تابستون نبود! حدود دو هفته اونجا موندیم و بعد دوباره جلگه. سال بعد هم همینطور، دو هفته رفتیم اطراف دماوند( دقیق تر بگم گیلانوند) و خیلی خوشم اومد. به این نتیجه رسیدم که بهترین کار برای من اینه که میانه ی خرداد هرسال برم کوه و اواسط شهریور برگردم جلگه! همه ی آرزوم این بود اما من که خونه ای روی کوه نداشتم... تابستون سال بعد به خاطر کرونا ما رو نبردن... خیلی ناراحت شدم، یادمه سفر درونی رومن رولان رو خوندم و دیدم اوناهم تابستون میرفتن رو کوه ! البته میرفت سمت سوئیس! چندوقت پیش بود، دقیقا زمستون 1400 که با هایدگر آشنا شدم و دیدم که اون دقیقا آرزوی من رو برای خودش برآورده کرده بود! یه کلبه روی کوه ( البته هایدگر از گرما فرار نمی کرد!).امسال هم که کرونا نبود، دبیر اجرایی پول رو بالا کشید( به صراحت کلام: دزدید) و کلا ما رو جایی نبردن و من باز هم ناراحت شدم... هنوز هم ناراحتم!
حالا داره تابستون لعنتی تموم میشه و من فکر می کنم، کِی می تونم به آرزوم برسم...؟