let it be آسمان بندر انزلی و سه پرنده به مقصد هیچ کجا !راستش خیلی حرفی ندارم، یعنی اصلا حرفی ندارم...! تنها چیزی که هست این ه که این هفته آخرین هفته…
از تابستون متنفرم... کلبه ی هایدگربهار به دنیا اومدم، آخرای بهار، دقیقا دو هفته مونده به تابستون و از موقعی که حافظه م یاری می کنه، از تابستون بدم میاد. هوای گر…
از پشت شیشه ها... یه جا تو نمایشنامه از پشت شیشه ها؛ بامداد میگه:زندگی چیست؟ یه جفت بند کفش سیاه، برای یه کفش سفید...اکبر رادی / نمایشنامه از پشت شیشه هاپ .…
دستمالی سپید، پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ و تحملی طولانی... خیلی حوصله ی فروغ فرخزاد رو نداشتم، ولی خب تو جمع های ادبی معمولا ازش صحبتی میومد... درک نمیکردم، به نظرم اصلا شاعر خوبی نبود، چرا انقدر را…
عشق مرا گفت دی، عاشق من چون شدی... بندرانزلی - خیابان سی مترییک ماهِ گذشته مثل خواب بود، هر صبح از خوابی به خواب دیگر میرفتم، رویا در رویا... انقدر ماجراهای پراکنده رخ داد ک…
سینا کوچولو ، پیشِ سینایِ روانشناس... یک شات از کتاب خونه مآه چه بی رنگ و نشان که منمکی ببینم مرا چنان که منم..." مولوی "امروز عصر، سینا رو پیش سینا بردم. حالت غریبی ه، وقتی خود…
سایه ها ... بندرانزلی . موج شکن . پیرمرد تنهازندگی می کنیم , که سایه ها را بشماریم؟!...تمکین قلم ، به سکوت کلماتماه ها شعر…
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم... بندرانزلی_موج شکن غازیانیه دوره ای تصمیم گرفتم هر روز حافظ بخونم... نه تنها قرائت غزل,بلکه تمام تلمیح ها و کنایات رو دربیارم و حتی پاورقی ه…
در روز های آخر اسفند... بالای کتابخونه م ! به نقل شفیعی کدکنی " در روز های آخر اسفند..." در روز های آخر اسفند دارم به این فکر میکنم که یه برنامه ی طولانی مدت برا…
خیابان خلوت بود و سه نفر در وسط خیابان گریه میکردند... بندرانزلی-خیابان سی متریدیروز رفته بودم بیرون,یه چند تا کتاب بخرم... زیاد از خونه دور نشده بودم که یه ماشین از پشت بهم زد. سه ساله رانندگی…