داشتم بر می گشتم خونه، دیدم تو خیابون ما ترافیک سنگینی ه... اصلا ماشین ها خاموش کردن، وایستادن... عجیب بود. این یه خیابون فرعی ه که هیچوقت، تاکید میکنم هیچوقت ترافیک نمیشه... پیاده شدم و حدود 500 قدم جلو رفتم تا رسیدم به منشاء ترافیک!
یه خانمی سوار یه ماشین چینی شده بود، خیابون رو افقی بسته بود و مدام گاز میداد، مردم دور ماشین جمع شده بودند و یکصدا میگفتند که ماشین خراب شده... جمعیت رو کنار زدم و رفتم جلو، به خانم راننده گفتم مشکل چیه؟! با لحنی که کاملا معلوم بود حوصله نداره و خسته ست، جواب داد:
هرچی گاز میدم ماشین حرکت نمیکنه!!!
دسته دنده رو نگاه کردم، دیدم رو حالت N گذاشته!
گفتم دسته دنده رو بیار رو حالت D
آورد، ماشین حرکت کرد، جمعیت پراکنده شد و ترافیک از بین رفت!!!
پی نوشت: این ماجرا برای من شبیه کمدی کلاسیک های صامت و سیاه سفید بود، به همون مضحکی، به همون سادگی...