سینا
سینا
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

ریخت در دایره اسرار و به کتمان نرسید...

همیشه ترم اول زود میگذره... تا به خودت میای میبینی چندتا دوست پیدا کردی... کلی درس نخونده داری... یه چندتا خاطره ناب...

ترم اول کارشناسی که تموم شد، تصمیم گرفتم سیبیل بزارم... با شروع ترم دو ؛ سینا با سیبیل وارد جامعه آکادمیک شد! ولی خیلی سیبیل کوچولویی داشتم اون موقع ها... هنوز ریش و سیبیلم کامل نشده بود... درواقع بیشتر ادای سیبیل رو در آوردم... و هنوز که هنوزه عکسای اون دوره م موجب لبخند گذرایی در وجودم میشه...

ترم اول ارشد که تموم شد، خودم و وسط یه موضوع پیچیده برای پایان نامه م پیدا کردم... جوری غرق شدم که هنوز ه که هنوزه بخشی از وجودم تو اون حال و هوا مونده... یعنی تا آخر عمر همیشه یه بخشی از حواسم گیر همون حال و هوا ست...

ترم اول دکتری هنوز تموم نشده... یعنی با توجه به ناتمام اعلام شدن برخی از واحد ها، ترم یک در ترم دو مستحیل خواهد شد...

چیزی که الان دستمه، اینه که برای اولین بار استاد راهنما شدم... یه دانشجوی دختر کارشناسی که من استاد راهنماشم... حس خوبیه... هرچند موضوع ش رو داره و من فقط تو چهارچوب موضوع ش قراره کمک ش کنم...

آنتیگونه رو شروع کردم به خوندن... ترجمه دریابندری... فوق العاده ست...

بعد از 5 سال دوباره رفتم کتابخونه دانشگاه و کتاب قرض گرفتم...

فعلا همین...


کتابخونه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید