ترم سه ارشد، برای اولین بار پادکست و درسگفتار وارد پلی لیست مسیر خونه تا دانشگاهم شد؛ پادکست های فلسفی و درسگفتارها... یه جور حس مفید بودن دوباره برگشت به مسیرم... یکم گذشت و حوصله م سر رفت از پادکست... و دوباره پناه من موسیقی بود... یه نقل قول از ادورنو هست که میگه هنر آخر سنگر متافیزیک ه در مقابل ابتذال جهان... حالا یه همچین چیزی... موسیقی فاخر و تصانیف دستگاهی و قطعات دیونیزوسی (!) دلمشغولی من بود... ترم چهار ارشد به شدت درگیر مقاله و رساله و کتاب و رزومه و... برای دکتری بودم، هنوزم فکر میکنم خیلی دلم میسوزه برای خودم... دوره خوب و سختی بود برام... دیگه کمتر میرفتم دانشگاه و وقتی میرفتم با ترانه های انگلیسی فرهاد مهراد و چند ترانه گیلگی امرار معاش میکردم... بیا مره یاری بده، می دیلِ دیلداری بدن... روزگاری بود برای خویش...