سینا
سینا
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

syndrome or Disorder

بندرانزلی_موج شکن جدید_فانوس دریایی
بندرانزلی_موج شکن جدید_فانوس دریایی


نشانگان یا اختلال؟

نشانگان[1]و اختلال[2] اصطلاحات رایجی ست که در ادبیات روانشناسی برای توصیف مشکلات روانی از ان استفاده میشود. برای اکثر مردم , حتی هم قطارهای روانشناس من ( نه همه ی روانشناس ها , صرفا اون دسته از روانشناس هایی که به جز پول ویزیت مراجع به هیچی فکر نمیکنن ! ), این اصطلاحات خیلی تفاوتی ندارد... شایدم حق دارند! در نگاه اول چندان تفاوتی میان این ها به چشم نمی خورد اما در سبب شناسی میتواند طیفی از تقلیل گرایی را پدید اورد . سندرم را مجموعه ای از نشانه ها[3]و علائم[4]تعریف میکنند که هم وجه ذهنیِ درون فردی و هم وجه عینی در تشخیص لحاظ میشود . به تعبیری دیگر , سندرم یعنی مشکلی که وجه فیزیولوژی دارد , اما زمینه زیستی ان کاملا مشخص نیست و اینکه عوامل روانی دخیلِ موثر هم نقشی در ان ایفا میکنند . اما اختلال به نابسامانی زیربنایی اشاره دارد که میتواند روانی , اجتماعی و یا زیستی باشد . بسته به نوع تحلیل و زمینه ی مورد استفاده , سبب شناسی خاص خودش را دارد . مثل طیف سایکوتیک که هم میتوان براساس نظریه دوپامینرژیک تحلیل ش کرد , هم رفتار دو سویه , هم طبقه ی اجتماعی - اقتصادی و هم تثبیت در خودشیفتگی اولیه . نکته ی حائز اهمیت این است که در اختلال ها میتوان حرف از مشکلی زد و سبب شناسی را به سیستم عصبی تقلیل نداد . در مقابل این تقسیم بندی, بیماری[5]قرار دارد که صرفا به مشکلات فیزیولوژی می پردازد که بنیان های زیستی دارد. موضوع صحبت من اختلال و سندرم ست که در مشکلات روانی انسان نمود پیدا میکند . وقتی عارضه ای را سندرم تشخیص دهیم , لاجرم نوعی رفع مسئولیت و بی قیدی در پس این تشخیص نهفته ست . کافی ست گفته شود که این مشکل , نوعی سندرم است که به دلیل جهش در ژنی خاص و یا مشکلات کروموزومی و اپی ژنتیک به وجود امده و درواقع همینه که هست! یعنی ما هیچ مسئولیتی نداریم و مقصر جهش هاست! راه حل؟ ژن درمانی و crispr و ... ,نهایتا هم پژوهشگران طی تحقیقات کاملا تجربی! به این نتیجه میرسند که آلودگی هوا ,سموم آفت کش , مواد خوراکی تراریخته و ... هم در این سندرم عامل آسیب پذیر و یا آشکار ساز هستند . درحالی که هیچگاه سوال نمیشود که کی هوا را آلوده کرده؟ برای چی خوراکی هاتراریخته شدند؟ اصلا چرا باید انقدر منفعلانه در برابر مشکلات ایستاد و به گفتن چند عامل خطر احتمالی , ان هم در اخرین مرتبه از سلسله علل اشاره کرد؟ این یعنی روانشناسی خودش را فریب میدهد... وقتی انسان شناسی در محیط آکادمیک به سیستم عصبی بسته تقلیل پیدا میکند , حتی در مواردی که اختلالِ کاملا روانشناختی مطرح است , باز هم به توصیف چند انتقال دهنده عصبی بسنده میکنند . افسرده ام چون سروتونین کم است! این یعنی ما هیچکاره ایم . باید فاکتورهای زیستی را کنترل کنیم تا در تعادل باشیم. این امر پیامدهای تقلیل گرایانه دیگری نیز در پی دارد , فروکاستن احساسات آدمی به ساختار های مغزی و سیستم عصبی. احترام , ترس , عشق , درخود فرورفتگی و... هیچ نیست, جز چند انتقال دهنده و لب های مغزی دخیل. یعنی تجربیات فرد بی اهمیت میشود.هیجان ها بی تاثیر, و رفتارها تصنعی. به جای اینکه بگویم انبوه تجربیاتی که در طی سالها در خاطر من جمع شده , در لحظه ای به هم می پیوندند و حسی اصیل در من شکل میگیرد, باید بگویم گذشته هیچ, در ان لحظه نسبت انتقال دهنده تعیین کرد که چنین حسی داشته باشم. از بین بردن اصالت انسان به خاطر روایی و پایایی !

برای من روانشناسی تجارت با روح انسان ها نیست... اما خیلی ها رو میبینم که بی پرده بیان میکنند که ما به خاطر شغل و پول روانشناسی میخونیم و صرفا حین تحصیل تکنیک های راهبردی برای مدیریت جلسه رواندرمانی رو یاد میگیریم ! تا بشه مردم رو یه جوری سرگرم کرد که 45 دقیقه جلسه تموم بشه ! نفر بعدی...


[1] syndrome

[2] Disorder

[3] Symptom

[4] Sign

[5] disease


کودکان استثنایینشانگاناختلالروانشناسی رو به گند نکشیدروانشناسی تجارت با روح انسان ها نیست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید