من به دوری و دوستی معتقدم!
وقتی یه نفر رو واقعا دوست دارید و از روی هیجان و مسخره بازی نباشه و براش آینده و برنامه ریزی داشته باشید.
از احساس واقعی تون بهش میگید، خسته شدین بهش میگید،وقتی ناراحتین وقتی خوشحالین وقتی استرس دارید.
گاهی ازش میخواید که درکتون کنه و کنارتون باشه تا یکم نفس بکشید و برای خودتون باشید،دوباره حس و حالتون رو به دست بیارید و پر قدرت تر به رابطه برگردید.
آره عیب نداره برای منم هنوز اتفاق نیفتاده?
اما من خیلی دقت کردم توی رفتار خودم و اطرافیانم و کسایی که توی مجازی گاهی دنبالشون میکنم.
شغل و درسشون رو عاشقانه دوست دارن ولی ....
در تعجبم که برای رابطه ی خودشون و شغلشون انگار برنامه ایی ندارن .
برنامه دارن که میزنن تو گوش موفقیت و هی پله های ترقی رو طی میکننا ولی اصلا توی این رابطه خودشون رو در نظر نمیگیرن.
زمانی برای دور بودن از کاری که شده همه چی!زمانی برای روح و جسم خسته که قطعا نیاز به ریکاوری داره!زمانی برای وظیفه ی اصلی یعنی «زندگی کردن»
به تمام کسایی که از خودشون بیگاری میکشن،از بدنشون،از روحشون،و فکر میکنن که شغلمه،همون چیزی که آرزو داشتم و خودش تفریحه،یه روز میاد که افتاب میگیرم لب سواحل جزایر قناری، ما باید پروداکتیو باشیم و این حرفا :
زودتر از اینکه اون روزای خوب بیاد،فرسودگیشغلی میاد!
اگه واقعا رابطه ت رو با شغلت دوست داری و میخوای ادامه دار باشه و مثل یه دوست دختر/پسر لوس که تا وقتی براش وقت میزاری دارتت و وقتی نمیزاری میزارتت میره نباشه :
لطفا یه دور دیگه اولویت هاتو چک کن! و به خودت فشار نیار
تجربه ی من چیه؟انقد به خودت فشار میاری و اذیت میشی و بیخیال خودت میشی که افسردگی،اضطراب،استرس مجبور میشن افسار این زندگی رو دست بگیرن!
و خب چه بلایی سر شغل محبوب،درس مطلوب ،کارفرمای مهربون و کارمندای فداکارت میاد ؟
هیچی طلبکار تر میشن، ارزش خودت رو پایین میاری و با کار در حد مرگ نه تنها محبوب تر نمیشی بلکه نابود میکنی خودتو
تو کدوم مکتب و دین و زندگینامه کدوم آدم موفقی گفته شده که از همه تفریحات و لذت های کوچیک زندگیتون بزنید،وقت برای خانواده و دوست و آشنا نداشته باشید،نخوابید و نخورید و خودتون رو وقف کار کنید و تازه خیلی با افتخار این کار رو با خوشگل کردنش جار بزنید و فقط رزومه تون رو سنگین تر کنید ؟
برای من که جواب نداد دوستان! :))))