گودزیلا: منفی یک
محصول ژاپن
کارگردان: تاکاشی یامازاکی
سال ۲۰۲۳
گودزیلا یا به ژاپنی(گوجیرا) هیولای خیالی عظیم الجثه ای است که بی هیچ رحم و درکی شروع به تخریب همه چیز میکند.
فیلم گودزیلا منفی یک تا به امروز بدون شک بهترین اقتباس سینمایی ممکن از داستان این هیولای اتمی است.
طیف وسیعی از فیلم های سینمایی را هیولا ها تشکیل میدهند و در طول تاریخ انواع و اقسام مدل ها و سناریو ها از آنها ساخته شده.
از گودزیلای ۱۹۵۴ ژاپن گرفته تا عاشقانه ی خشونت بار کینگ کونگ همه و همه یک چیز را در دستور کار خود قرار میدهند، یعنی خشونت.
اتفاقا فیلم یامازاکی هم از این قاعده مستثنی نیست. سعی شده تا همه چیز در باشکوه ترین و درست ترین حالت ممکن اتفاق بیافتد.
شمایل گودزیلای فیلم تا حدود زیادی به فیلم گوجیرا ۱۹۵۴ وفادار بوده است و هر چیزی که از ظاهر گودزیلا انتظار میرود را برآورده میکند. دستکاری ظاهر این هیولای باستانی قبلا و در سال ۱۹۹۸(گودزیلا) درس عبرتی برای همگان شد تا فکر های متنوع خودشان را کنار بگذارند و نهایتا به تغییر رنگ بسنده کنند.
تقریبا تمام فیلم های هیولایی، داستان را حول محور هیولا یا هیولا ها نگه میدارند و میزانسن قابل توجهی بین انسان ها و روابطشان وجود ندارد. بهترین مثال آن میتواند سه گانه ی جدید گودزیلا باشد که در کل متشکل از تعداد پایان ناپذیری نبرد حماسی بین هیولاهاست. اما گودزیلا منفی یک در کنار نبرد های جذاب و حماسی اش، در بهترین حرکت ممکن داستان را از حول محور هیولایش خارج کرده و به شخصیت اصلی اش که انسان است داده و همین امر موجب شکل گرفتن روابطی دور و دراز در ارتباط با درگیری های قهرمان با خودش و با شخصیت های دیگر شده است.
روند داستانی فیلم بسیار ساده، روان و قابل درک است و هیچ چیز اضافه و آزاردهنده ای در آن مشاهده نمیشود. نکته ای که مدام در حین تماشای فیلم به تلقین میشد، شباهت های ریز اما ملموس فیلم به شاهکار جنگی سینما<<نجات سرباز رایان>> بود. دگرگونی شخصیت قهرمان فیلم از جنس تغییر شخصیت های شاهکار اسپیلبرگ است و حتی در سینماتوگرافی هم بعضی صحنه ها کمی حس مشابه را القا میکرد.
چند تایی غافلگیری در روند فیلم وجود دارد که تا حدودی قابل پیش بینی اند ولی حتی آنها هم کاملا در خط داستانی جا افتاده اند و اذیت کننده نیستند.
گودزیلای فیلم بر خلاف کینگ کونگ و گودزیلای سه گانه جدید این عنوان هیچ درک و احساسی ندارد و همین باعث میشود تا وحشتناک تر به نظر بیاید. اگر بخواهیم از بخش تخیلی فیلم صحبت کنیم، چیز خاصی در آن وجود ندارد زیرا همان گودزیلای کلاسیک خودمان است. اما در بخش علمی، شاهد یک روش هایی جذاب و هوشمندانه هستیم که با دیدن آن متوجه میشوید که چقدر فکر شده این اتفاقات در فیلم گنجانده شده است.
خلاقیت اصلی میازاکی اما بر روی زمان وقوع داستان است. اگر به تاریخچه ی فیلم های گودزیلا نگاه کنید میبینید همه ی آنها در زمان حال یا آینده اتفاق می افتد و تنوعی از بکار گیری انواع تکنولوژی های پیچیده و کاملا تخیلی دارند. میازاکی ولی اینکار را تکرار نکرد. زمان وقوع حادثه به مدتی بعد از جنگ جهانی دوم برمیگردد، ژاپنی پرتلاطم و آشوب زده که برای بازسازی دوباره تلاش میکند، باز درگیر اتفاقی وحشتناک میشود. وحشت شهر اما این بار بزرگ تر و مخرب تر است و دولتی را در کنار خود میبیند که انگار هیچ قدرتی برای حل مشکل ندارد.
موسیقی دلهره آور فیلم هم به خوبی با صحنه ها همراه است و احساس خوشایندی را منتقل میکند.
نکته ی مهم دیگری که در بیش از نود درصد فیلم های علمی تخیلی از اهمیت بالایی برخوردار است، جلوه های ویژه ی بصری است که فیلم در این زمینه هم جذاب عمل کرده و اسکار بهترین جلوه های ویژه بصری به خوبی گواه این موضوع است.
برای درک کامل و بی شبهه فیلم و فهم اینکه میازاکی با دنیای فیلم های هیولایی چه کار کرده است، باید حداقل سابقه در تماشای علمی تخیلی های متنوع به خصوص فیلم های هیولایی را داشته باشید یا اگر ندارید پیشنهاد میشود ایجاد سابقه کنید.