«فکر کردم منظورتون این بود که.....»
« ای کاش از اول این مطلب را گفته بودید....»
چقدر گوش شما با این جملات و عبارات آشناست؟
همه ما بارها و بارها چه در زندگی شخصی و چه در محیط های کاری، از این دسته عبارات زیاد شنیده ایم. شاید در وهله اول این جملات خیلی مهم نباشد و باخود بگوییم، مشکلی نیست، مجددا اصلاح می کنیم. ولی واقعیت چیز دیگریست، خصوصا در محیطهای کاری و سازمانی، وقتی کارمندی به مدیر خود بگوید: «فکر کردم منظورتون این بود که.....» بدین معناست که کاری یا پروژه ای که باید در مدت زمان معینی به درستی انجام می شده، انجام شده ولی به اشتباه انجام شده و نیاز به زمان بیشتری برای اصلاح و تغییر آن کار است. حال اگر برای انجام آن کار هزینه ای هم پرداخت شده، یعنی هم مدیریت زمان و هم مدیریت مالی برای آن پروژه به تباهی رفته است.
ولی واقعا چه اتفاقی افتاده که چنین خسارت و ضایعه ای می تواند رخ دهد؟
پاسخ قاطع در ارتباط موثر است. وقتی مدیر یک سازمان یا مجموعه ای به اصول ارتباطات، آنهم از نوع ارتباط موثر آشنا نباشد، قطعا چنین اتفاقاتی بارها و بارها می تواند رخ دهد.
اساسا برای موفقیت در هر زمینه ای، بالاجبار باید ارتباط موثر برقرار کنیم.
واقعیت این است که در دنیای پیچیده امروزی، آنچه باعث موفقیت افراد و سازمانها و کسب و کارها می شود، الزاما تخصص در حرفه نیست، بلکه نحوه و سطح تعامل با افراد دیگر و نیز نحوه ارائه و استفاده از تخصص است که عامل اصلی موفقیت در کار و زندگی است.
به جرات میتوان گفت، بزرگترین چالش برای بسیاری از سازمانها و کسب و کارها، برقراری ارتباط موثر با دیگران، از جمله همکاران، کارکنان، مدیران، خریداران، فروشندگان و سایر ذینفعان آن سازمان است.
ارتباط موثر، شامل شفافیت و وضوح در ارتباطات کلامی و غیرکلامی، گوش دادن فعال، قاطعیت، همدلی، حل تعارضات و بکارگیری اصول و تکنیکهای متقاعد سازی است که هر کدام نیاز به یادگیری و آموزش در همه سطوح سازمانها و جامعه دارد.
برای دریافت مطالب بیشتر در باره ارتباط موثر و متقاعدسازی، پیج زیر را دنبال کنید.