ویرگول
ورودثبت نام
زهرا سالاری نویسنده
زهرا سالاری نویسنده> من زهرا سالاری‌ام، دختری که با دردها ساخت، با لبخند ادامه داد و از دل سختی‌ها نوشت. نویسنده‌ای از دل احساسات… زهرا سالاری، متولد ۱۳۸۷ ✨ برای رمان درخواستی به ایدی زیر پیام بدید salari1387zahra2025
زهرا سالاری نویسنده
زهرا سالاری نویسنده
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

رمان دروازه های پنهان ❌پارت دوم به قلم زهرا سالاری ✍️

پارت دوم

دروازه های پنهان ❌

آریانا نفسش را عمیق کشید و سعی کرد جلوی ترسش را بگیرد.

مه غلیظ و نور کم‌رنگ اطرافش، حس ناشناخته بودن را چند برابر می‌کرد. هر قدم که برمی‌داشت، صدای برگ‌ها زیر پایش شبیه زمزمه‌ای مرموز بود.

ناگهان، از پشت درختان، دو سایه پدیدار شد. یکی پسر قدبلندی با موهای سیاه و چشمان سبز درخشان و دیگری دختری با موهای طلایی و لبخندی شیطنت‌آمیز.

پسر جلو آمد و گفت:

«تو آریانا هستی؟ ما منتظر آمدنت بودیم.»

دختر کناری دست آریانا را گرفت و گفت:

«نگران نباش، ما کمکت می‌کنیم تا با این دنیا آشنا بشی… اما باید سریع یاد بگیری که همه چیز آن‌طور که به نظر می‌رسد نیست.»

آریانا هنوز گیج بود، اما حس کرد که ماجراجویی‌ای شروع شده که زندگی‌اش را برای همیشه تغییر خواهد داد. و در همان لحظه، صدای زمزمه‌ای از جعبه چوبی که هنوز در کیفش بود شنید:

«راه باز شده… تصمیم با توست.»

#رمان #رمان #رمان #داستان #نویسنده #کتاب

محمدمهسانگینزینب
۳
۰
زهرا سالاری نویسنده
زهرا سالاری نویسنده
> من زهرا سالاری‌ام، دختری که با دردها ساخت، با لبخند ادامه داد و از دل سختی‌ها نوشت. نویسنده‌ای از دل احساسات… زهرا سالاری، متولد ۱۳۸۷ ✨ برای رمان درخواستی به ایدی زیر پیام بدید salari1387zahra2025
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید