تقدیم به تو جانَم:
+(نمیدونم از کجای قصهی یازدهم شروع کنم
بند بند این قصه پر از خنده و جدی نگرفتن درس و معلم بود
خط به خط داستانمون رو که با چشام گذرا ردش میکنم بدون دلیل از ته دل میخندم
وقتی یادم میاد سر موز کلی میزدیم به تیپ و تاپ هم جا اینکه خجالت بکشم از سنم بیشتر میخندم و این خنده خودِ خود خندهی از ته دله..
_(وقتی به تک تک لحظه هاش فک میکنم میخندم..شاید خنده ای از ته دل
اینکه هیچوقت سر کلاس نبودیم کجا بودیم؟خودمم نمیدونم
سرکلاس سروستانی و پریودی های من... عملا سروستانی وجود نداشت برامون?منی ک هیچوقت جزوه هاشو ننوشتم و تو برام مینوشتی
همیشه جزوه هامون ترکیبی بود و
جزوه نوشتنامون فلسفهای داشت مثل جزوه فارسی?..وای معنی شعر و جمله هایی که کنارش نوشتیم تن شهیدارو لرزوند
+(از دزدیای توی مدرسه که نگم ما لامصب شاهدزد بودیم و خبر نداشتیم
کلی مداد و خودکار و پاکن تو نمازخونه کش رفتیم حتییی به پاکن مهسام چشم داشتیمممم بابا لعنتی مهسااا که همکلاسیمون بود دیگه چرا به خودی رحم نکردیم ولی اخرش کار خودمون رو کردیم و دزدیدیمش??
وای از دزدیدن شیرین عسل توی کتابخونه اصلااااا نمیتونم گذرا رد شم خود دزدیه خیلی حساس بود ماموریت سختی بود منی که کشیک دادم یکی سر معاون رو گرم گرفت و در اخر نازی?دزدیدیش
_(واااای روزی ک اومدی خونمون رو یادتهههه
وقتی برات کلاس گذاشتم و نسکافه درست کردم تهش ریختم رو فرش??مامانم خونه نبود یجوری به اسکاچ افتاده بودیم ب جون فرش ک همه پرزش اومد
واقعا میگم تو اصلا نمیتونی دبیر خوبی باشی چون اصلا جدی بودن بلد نیستی به روایت تصویر:
+(چقدر من و تو از عمد مانتو جلوییامون رو خاکی کردیم و سر کلاسا الکی خندیدیم
حالا درسته تقلب میکردیم ولی چرا روزایی ک تقلب نمیکردیم نمرهامون مثل هم میشد اخه???
هنوزم عذاب وجدان نمره دینی رو دارم چقدر خانم بحرانی به ما اعتماد داشت سر این نمیتونم خجالت نکشم??
_(فقط وقتی ک خونمون بودی به الیور گفتی بیا اونم دوید سمتت جیغ بنفشی که کشیدییییی و منی ک وسط خونه غش کرده بودم اخه ترسو تو ک میترسی از یه خرگوش چرا میگی بیاااا
+(ترکیب سم منو یادته؟!
سیب و خیار و موز و کیک باااهم تو دهنممم
?حال بهم زن ترین ترکیبی بود که تاحالا خورده بودم وای سر اینکه تو نخوری همشووو چپوندم تو دهنم
اصلا قیافت دیدنی بود،مونده بودی بهم اب بدی یا بزنی پشت کمرم??هی میگفتی بهار بخداا من میدونستم همچین میکنی لب نمیزدم??
_(شیرینی پختنمون رو یادته خونتون وای چقدر خوش گذشتتتتت واقعا که تو شیرینی پختن استادی بهاررررر
میدونی ک قراره کافه قنادی نازبها رو بندر بزنیم مگه نه؟!
+(پرش هستهها رو یادتهههه فصل نارنگییی همیشه هسته هاشو رو هم تف میکردیم??
وای سر یه کاکائو نمازخونه رو به گند کشیدیم
کوزت کلاس رو ک خوب یادته؟!
بعله بنده بودم?عکساشو هنوز دارمممم
پلاس بودیم تو دفتر
نصف سال سر کلاسا نبودیم نصف چیههه ما اصلااا سرکلاسا نبودیم
رسما از مهر تا تموم شدن کلی یازدهم ما فقط سه جلسه سر کلاس فارسی بودیم??
اخ دلم واسه سروستانی میسوزه
_(وای بوشهر رفتنمون بهترین خاطره با تو بودن بود
از شروع راه و آهنگایی ک گذاشتیم
مسخره بازی هایی ک درآوردیم و رحیمی از دستمون شکار بود??
استرس قبل اجرای بچها و مایی ک رفتیم اجرای پسرا رو ببینیم?
ظرف میوه ای ک آورده بودی ک بعد اجرا بخوریم
چقد من بهش نیاز داشتم..باید بگم گشنمممم بود و استرس بعد اجرایی ک داشتم:)
هنوز فیلمای توی رستوران رو دارم و عکسای سمی ک گرفتیم
برگشتمون پر از خستگی و تکرار کردن سوتی هامووون آهنگ برای و بلند خودنمون تو اتوبوس اداره ?
لحظه های آخر پایان سفر و وعده دیدار دوباره.
همشونو به یاد دارم
و لحظه شماری میکنم دومین سفر دونفرمونو اردک زردم?
این دفعه خاطرات بهتری میسازیم و کلیی عکس و فیلم ایده های خفن دیگه
ک برای همشون لحظه شماری میکنم-☁️?
+(بوشهر رفتنم با تو به شدت خوش گذشت و خفن بود کلی چیزای جدید تجربه کردیممم سر دستشویی رفتن تو بوشهر چقدر زدیم به هممم
واسه پلیس مملکت دست تکون دادیمممم
اهنگ برای شروین رو تو اتوبوس مدرسه خوندیممم جلو معاون و اصلااا نفهمید
وای لش شدن من تو اتوبوس رو یادته??
شب سفر بعدیمون با تو قشنگه بلوبری چال دار??
کلاس آقای عباسی حرمت داره?مدرس نازی ملقب به بلوبری
چرا من فقط انگشتام مشخصه خب اخه عکاس محترم یکم اونور تر میگرفتی اون لامصبووو
کلی خاطرهی دیگه که خب همشون رو به یاد داریم و به یاد نگه میداریم دبیرستان خیلی روزای قشنگیه مخصوصا با تو
حیف ک داره زود میگذره و قراره یه سال دیگه روی اون صندلیای چوبی بشینیم و بعدش از سختترین قسمت زندگیمون رد شیم(کنکور)
رفیق،بلوبری لحظه هامون داره میره حواست هست؟!
زمستونی که بهار بود..!