دوش دیدم سایه ایی دور دور
کز زبالایی بلند تند تند می زد نفس
ترس با التهابش درهم و چشم گریان
پای لنگان می آمد از غمی طولانی جان
گفتمش شیرین سلام وترش افکار
اینچنین ژولیده باز عشق را گم کرده ایی
گفت ای دوست از زبان ترش یاران گم شدم
از کلام تند و حال پرسیدنِ نادلان من گم شدم
مریم ملک آرا
پریا🍃
@pariyavadivaneashar
🍃🍃🍃🌹🌹🍃🍃🍃