صبح که وزید روی شاخه
رقص نسیم را دیدم
خنده ی نگران ِ پاییز را دیدم.
اظطراب دختران آذر
که روی شاخه عریان و بی شال .
سرسرِ چکه کنان های نم صبح را لیز دیدم
گاه سرفه ایی کوچک
گاه عطسه ایی پر باور
ناباورانه خشم چنگیز را دیدم.
عاشقانه های صبح را به نرمی
همراه دلواپسی هایِ رز دیدم .
شبنم ریز می خندید و رقص پنهانی ِ چیز را دیدم
چه خوشحال ست یلدا دختر سال.
هی می پرد هی می رقصد به ناب.
جهش تخیل ش می نویسد مترو مال
میان مرکز خریدهای ایران مال
می گردد دنبال پیرهنی ناب
با گلپونه های گلی رنگ و شاد
چین های گسترده ی خراب
آتش می زند دلِ پسر دی ماه
چارقدش بسته ی گردنش
خال ِ جورابش ست لپ ِ صورتش.
از ان یکاد ِ عمق دلِ موهایش
پاییز رقص رفتن ش گرفت
بی گدار به شعری ناب و شراب گرفت.
زمانه مشک وعنبرش را فالی نارنج گونه گرفت .🍃🍃
چه تهدید قشنگی داشت پاییز
چه نقش مستمندی داشت دل آویز.
گاه در چارقدش هیچ نداشت
باز در اویز قند دانش پوچ داشت
با این حال چه اسطوره ایی داشت
آخرش رقص یلدا را داشت
خنده را پیچ پیچ در گوشه ی نارنج داشت
گاه دلش که می گرفت در دلواپسی هایش
یلدا را داشت . بله داشت.🍃
حالا تمام نارنجی ها را دامنی دوخته است
بابونه ها را تیکه تیکه چارقدی دوخته است ،
باور کن پاییز با اینکه غمی نارنجی داشت
دلواپسی های نارنج گونه که داشت.🍃
ولی نقاش اش طرح دامنی شد به یادگار
پوشیده پاییز هرسال با لنگانِ دراز
گویی حتی با خیال رفتنش دل می گیرد
نا به سامان می شوی وباز دلت رقص می گیرد.
فدا اگر کنی چشمانت را
این چند روز اخر یادگاری ات را
مهربان خواهد نوشت در نارنج های نابش .
توی آلبوم ِ فصل. ش با نارنج و فال
می انداز د سور وشوری بی منت به مال.
آذر ای بانوی خوش بکر وخیال
عاشقانه عکس انداختیم در خیال
با تو و رنگ های نازک خیال
روسری شال و لی لی پای .
می ماند انگار با تو قشنگی ها
با تو بود اما دلواپسی ها.
شاد بنویس نامت را کنار ِ یلدا
بابونه ویاس و آوا
دختران ِ قشنگ یلدا.
ناب .ناب ، هندوانه وانار
سنجد وآجیل و درنار
حافظ وخنده وفال
در عشق آمدن یلدا.
کنارش قرآن و چند رز
شمدانی وگلابی وپرتقال
خندید سیب و رقصید کیوی
کنار اهنگ های ناب.
پاپوش خرمالویی و سنجاق یلدا.
نشستند مهمان ها با شور وهیجان
نشان می کردند یلدا دختر زمستان
برای پسر خوش تیپ ِ زمستان...🍃🍃
مریم ملک آرا
پریا