امیرمهدی جمشیدی‌ها
امیرمهدی جمشیدی‌ها
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

دازاین ملی چیست و چه موانعی بر سر راه تحققش قرار دارد؟

دازاین ملی به ظهور رساندن نور درونی یک ملت است.
دازاین ملی به ظهور رساندن نور درونی یک ملت است.


«در کشور استعمار زده، بایستی سر از آب درآوردن و بروز و ظهور قوۀ تخیل.» (1) این جمله را «فرانتس فانون» فیلسوف اهل مارتینیک، از مهمترین نویسندگانِ «گفتمانِ پسا استعماری»، در کتاب «دوزخیان روی زمین» بیان می‌کند. از طرف دیگر، مارتین هایدگر، فیلسوف بزرگ آلمانی، با معرفی مفهومی به نام «دازاین»، وضعیت انسان مدرن را تشریح کرده و چگونگی بروز و ظهور نورِ درونیِ آدمی در این دوران را تبیین می‌کند. برای سهولت در تعریف دازاین، ابتدا باید به سراغ مفهوم مقابل آن رفت. هایدگر، در برابر دازاین، موجودی به نام «داس‌من» را قرار می‌دهد. داس‌من یا به تعبیری «فرد منتشر» وجود خود را تنها به واسطه دیگران می‌فهمد و این اتفاق سبب می‌شود تا او دچارِ روزمرگی شود. (2) مهم‌ترین ویژگی داس‌من همین انفعال و دچارِ روزمرگی بودن او است. این خصایص، می‌توانند نقطه‌هایی قابل اتکا برای تمیز قائل شدن بین دازاین و مفهوم مقابلش باشند. مهم‌ترین ویژگی دازاین، گشودگی و زمان‌مندی‌اش است (3)؛ گشودگی نسبت به عالم و امکان‌های مختلفِ بودن، آگاهی نسبت به زمان به عنوان بستری که هستی در آن جریان دارد، محدودیت این زمان و پروا داشتن برای به ظهور رساندن نورِ وجود در این زمان محدود. شاید اگر فانون و هایدگر فرصت ملاقات و گفت‌وگو با یکدیگر را پیدا می‌کردند، اشتراک‌نظر قابل توجهی روی این بروز و ظهور و پویایی داشتند؛ نه فقط در ساحت فردی، بلکه تجلی‌گاهی بزرگتر مانند عرصه ملی. جامعه یا ملیتِ گروهی از مردم به مثابه یک پیکره واحد، می‌تواند وضعیت دازاین‌گونه و یا وضعیت داس‌من‌گونه داشته باشد. در برابر یک ملت موانع سختی در مسیر رسیدن به دازاین ملی وجود دارد. ذهنِ استعمار زدۀ مردم و مهم‌تر از آن روشنفکران یک جامعه، در کنار وجود اِشکال در خیال جامعه و مردمانش، از موانع جدی در مسیر شکل‌گیری دازاین ملی است.

داس‌من، وجود خود را تنها به واسطه دیگران می‌فهمد. ارزش‌های داس‌من اعم از ارزش‌های اخلاقی، رفتاری و زیباشناختی او توسط دیگری معین می‌شود. اگر پرسشی درباره چرایی انتخاب لباسی که بر تن داس‌من است، طرح شود، او از طرف خودش پاسخی ندارد؛ زیرا دیگری حدود سلیقه‌اش را تعیین می‌کند. از جایی به بعد، آن دیگری نیازی به دیکته کردن مداوم ارزش‌های خود به داس‌من ندارد؛ چون او به شکل خودکار، طوری فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد که دیگری می‌خواهد. این پدیده «ذهن استعمار زده» نام دارد که در آن استعمارگر پا از تسخیر مِلک و معدن و جنگل فراتر گذاشته و ذهن مردم جامعه را مستعمره خود می‌کند. یک «ذهن استعماری» دائماً در حال همانندسازی است و دَم‌به‌دَم در پی آن است تا خود را به استعمارگر شبیه کند. به بیان دیگر، او می‌خواهد فرزند خوب اربابِ استعمارگرش باشد. موضوعِ ذهن استعماری به همین مسئله محدود نمی‌شود و بُعد خطرناک‌تری هم دارد. روشنفکران ما (روشنفکر به معنای عام کلمه) وقتی در مورد غرب، غربزدگی یا استعمار حرف می‌زنند، به این نکته بی‌توجه‌اند که خود به این مرض مبتلا هستند. (4) زمانی که مولدان و مروجان اندیشه در جامعه، از لحاظ فکری مستعمره باشند، تکلیف مردم و مصرف‌کنندگان اندیشه در جامعه معلوم است. جامعه‌ای که درگیر پدیده ذهن استعماری است، در وضعیت داس‌من‌گونه به سر می‌برد. این جامعه در برخورد با اطرافش عقیم است و خود را صرفاً در آینۀ استعمارگر باز می‌شناسد. همین جا است که مردم یک جامعه با دستان خود، به دنبال بریدن ریشه خود هستند و برای تَشَبُّه به دیگری دست و پا می‌زنند. (5)

ژاک لاکان، فیلسوف و روانکاو فرانسوی در بخشی از نظریات خود به توضیح «مرحلۀ آینه‌ای» یا «امر خیالی» می‌پردازد که در دوره شش تا هجده ماهگی از رشد نوزاد رخ می‌دهد. در این مرحله نوزاد خود را در یک آینه می‌بیند (منظور فقط جسم آینه نیست؛ بلکه چشم مادر یا توجه دیگران هم می‌تواند برای نوزاد نقش آینه را بازی کند) و اولین بار برایش مفهوم «خود» یا «من» به عنوان یک موجود منسجم موضوعیت پیدا می‌کند. (6) این رخداد سبب می‌شود تا دنیایی خیالی برای نوزاد شکل بگیرد که او در آن دنیای بی‌نقص و آرمان‌گرایانه، ارباب و مرکز جهان است. در مسیر رشدِ انسان این مرحله پایان یافته و جای خود را به مرحلۀ دیگری می‌دهد؛ اما امر- خیالی، تا آخر عمر، انسان را همراهی می‌کند. در واقع، امر خیالی محل شکل‌گیری آرمان‌های انسان و آن جایی است که هر فرد نسخه‌ای کامل از خود یا یک اتفاق را می‌سازد. در زندگی آدمی اگر آرمانی شکل نگیرد و نسخۀ کامل‌تری از آنچه هست وجود نداشته باشد، حرکت و جنبشی شکل نخواهد گرفت. بدیهی است که در واقعیت و جهان خارج، همۀ آن چیزهایی که در خیال شکل گرفته، محقق نخواهد شد؛ ولیکن همین ایجاد جنبش، زمینه‌ساز دستاوردهایی است که وضع موجود را بهبود خواهد بخشید. یک جامعه هم می‌تواند وضعیت مشابه یک انسان در استفاده از امر خیالی داشته باشد. تمامی انقلاب‌ها و جوشش‌های اجتماعیِ یک ملت با امر خیالی رابطه مستقیم دارد و آرمان‌هایی که مردم برایش به پا می‌خیزند و قهرمانانی که نقش الگو را برای جامعه بازی می‌کنند، حاصل رفت و برگشت بین خیال و واقعیت هستند. با این حال، بعضی اوقات خیال جامعه معیوب می‌شود که به دو صورت کلی قابل توضیح است: یک؛ اختلال در کارایی یا به عبارتی نازاییِ امر خیالی که خود معلول علل مختلفی چون مشکلات اقتصادی مردم است. دو؛ متوقف شدن در خیال و عدم وجود رابطه رفت و برگشتی بین امر خیالی و واقعیت. اِشکال در خیال، سبب انفعال و ایجاد وضعیتی داس‌من‌گونه می‌شود.

تاریخ‌مندی از خصایص دازاین است. (7) برای دازاین، تاریخ اهمیت دارد و این تاریخ در بستر زمان فهم می‌شود. انسان، زادۀ تاریخ است و عمر حقیقی‌اش برابر با تاریخِ او است و نه روزهایی که در عمرش پشت سر گذاشته است. وجدان اجتماعی، سنت‌های اجتماعی، بینش جامعه و مهم‌تر از همۀ این‌ها خیال یک ملت، با تاریخ عجین هستند. همۀ نهضت‌های اجتماعی، آرمان‌خواهی‌ها، قهرمان‌پروری‌ها یا اساطیر در ساختار تاریخی معنی می‌دهند و در بافتار تاریخی درک و بررسی می‌شوند. یکی از اقدامات استعمارگر، در راه تبدیل اذهان جامعه به اذهانی استعمارزده، قطع اتصال مردم و تاریخشان است. (8) زمانی که یک ملت مطالعه و تماس با تاریخ خودش را نشانه تحجر، خرافه‌زدگی و عامل مخالف پیشرفت بداند، آنگاه هدف استعمارگر تحقق می‌یابد. وقتی اتصال یک جامعه با گذشته‌اش قطع شد، امر خیالی در بین یک ملت اثربخشی‌اش را از دست داده و دچار اِشکال می‌شود. ساز و کار استعمار این‌گونه است: ابتدا آرام‌آرام عاملیت یک ملت را به انفعال بدل کرده و خیال جامعه را از مدارِ کارایی خارج می‌کند. سپس به جای آن، ارزش‌ها، نیازها، رفتارها و از همه حیاتی‌تر، خیال خودش را می‌نشاند. حالا ملتِ استعمارزده، تبدیل می‌شوند به «انسان‌هایی رنجور از بیماری‌هایی که ندارند و آسوده از بیماری‌هایی که دارند» (9) و خیال این انسان‌ها مطابق با خواسته‌های استعماگر، آرمان و غایت می‌سازد؛ یا به عبارت دیگر مرزهای خیالِ مردم را استعماگر تعریف می‌کند. لحظه به لحظۀ حرکت در این راه برای یک ملت، معادل دور شدن از دازاینِ ملی و قرابت هر چه بیشتر با وضعیت داس‌من‌گونۀ ملی و ویژگی‌های آن مانند فهم وجود خود، فقط به واسطه دیگران و دچارِ روزمرگی بودن است.

ذهن استعمار زدۀ مردم و مهم‌تر از آن روشنفکران یک جامعه، در کنار وجود اِشکال در خیال جامعه و مردمانش، از موانع جدی در مسیر شکل‌گیری دازاین ملی است. حیات یک فرد یا ملت وابسته به عدم انفعال در برابر موانع و موقعیت‌های ذکر شده است. اگر جامعه‌ای تحت تاثیر یا سلطه استعمار باشد و در راستای از میان بردن این مناسبات و موانع اقدامی نکند، فاقد علائم حیاتی است و در عین حال، پیشروی به سوی رفع این موانع نزدیک شدن به مفهوم دازاین ملی را به همراه دارد. باید دانست که این پیشروی، فعالیتی بسیار سخت و زمان‌بر است و به معنای واقعی کلمه، عزمی ملی را می‌طلبد. از قابل اتکاترین نقاط برای تجمیع این عزم و حرکت به سمت دازاین ملی، «مفهوم ذات‌گرایی راهبردی» است که گایاتْری اِسپیوَک، فیلسوف معاصر هندی، آن را در نظریاتش بیان می‌کند. در ذات‌گرایی‌راهبردی، نه گذشته بلکه زمان حال و شرایط کنونی مردم تبدیل به تنش شده و از این تنشِ اجتماعی برای رسیدن به هدفی مشخص استفاده می‌شود. به عبارت دیگر، انسان‌های مختلف با همۀ تفاوت‌هایشان، در صورت خروج از بندِ اسارتِ امر خیالی، فراهم آوردن امکان رفت و برگشتی بین خیال و واقعیت و به واسطه تکیه بر نقاط اشتراک بااهمیتی که در زمان حال دارند، کنار هم یک پیکره واحد را تشکیل می‌دهند. در جامعه‌ای که مورد تهاجم استعمارگر قرار گرفته است، یک ملت با تکیه بر کانون اشتراک‌شان یعنی اذهانی استعمارزده و به کمک آرمان‌های مشترکِ اکنون‌محور، کنار هم جمع شده و در جهت زدودن روابط استعماری قدم بر می‌دارند. مفهوم ناسیونالیسم برای یک ملت نباید به نوعی لباس، غذا یا دگرستیزی تقلیل پیدا کند و ذات‌گرایی‌راهبردی مسیری درست برای ملی‌گرایی تعریف می‌کند. همچنین یک ملت باید متوجه مناسباتی که درگیرش است باشد. متولیان آگاه‌سازی جامعه، از قبیل دانشگاه‌ها، رسانه‌ها، حوزه‌های علمیه، مساجد و علی‌الخصوص مدارس مسئولیت سنگینی برای جلب توجه اقشار مختلف مردم به مناسبات حاکم بر جامعه دارند و با ظهور این درک، آگاهی و بینش، گام اول برای رهایی از بند موانع موجود و سِیر در امکان‌ها در جهت تحقق «دازاینِ ملی» برداشته می‌شود.



فهرست ارجاعات:

1. فرانتس، فانون (1361). دوزخیان روی زمین. ترجمۀ علی شریعتی. تهران: نیلوفر.

2. مصلح، علی اصغر (1395). پرسش از حقیقت انسان (ویراست دوم). قم: کتاب طه.

3. همان.

4. شریعتی، علی (1384). بازگشت (مجموعه آثار؛ 4). تهران: الهام.

5. همان.

6. هومر، شون (1388). ژاک لاکان. ترجمۀ محمدعلی جعفری و محمد ابراهیم طاهائی. تهران: ققنوس.

7. جباری، اکبر (تابستان 1400). سخنرانی در دورۀ پایه، با موضوع دازاین.

8. شریعتی، علی (1384). بازگشت (مجموعه آثار؛ 4). تهران: الهام.

9. همان.

فلسفهفرهنگاستعمارشریعتی
دانش‌آموز رشته‌ی علوم‌انسانی. علاقه‌مند به ادبیات، فلسفه، هنر.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید