همهمون تو زندگی آدمهایی رو داشتیم که فکر میکردیم تا آخر خط کنارمونن. رفیقهایی که باهاشون خندیدیم، همکارهایی که حمایتمون کردن، خانوادهای که گفتن همیشه پشتتن. ولی بعضی موقعیتها هستن که مثل زلزلهن. ظاهرِ روابط رو خراب نمیکنن، عمقشون رو نشون میدن.
یه جاهایی از زندگی، یه تصمیم کوچیک، یه امضا، یه فرصت، یا یه انتخاب ساده باعث میشه بفهمی کی واقعاً با توئه و کی فقط تا وقتی کنارت بوده که سودی داشته باشی. آدمها وقتی پای منافع وسط میاد، دیگه خودشونان. بدون نقاب. بدون تعارف. بدون ماسکِ مهربونی.
یادمه یه موقعیتی برام پیش اومد که میتونستم یه پروژه مهم رو بگیرم. یکی از نزدیکترین دوستام هم کاندید اون پروژه بود. قبلش همیشه میگفت «اگه تو برداری که عالیه، لیاقت توئه.» ولی وقتی جدی شد، شروع کرد زیرآب زدن، پشت سرم حرف زدن، و حتی اطلاعات غلط دادن به بقیه تا من عقب بیفتم. اونجا بود که فهمیدم بعضی آدمها فقط وقتی دوستتن که تهدیدی براشون نباشی.
ما معمولاً فکر میکنیم آدمها رو تو خوشیها میشه شناخت. ولی واقعیت اینه که تو تنگناها، تو رقابتها، تو زمان تصمیمهای حساس، تازه چهرهی واقعی آدمها معلوم میشه. وقتی چیزی برای از دست دادن دارن، یا وقتی چیزی هست که بخوانش.
از اون تجربه درسهای زیادی گرفتم. یکیش این بود که ارزش آدمها به حرفهاشون نیست؛ به رفتارشون تو لحظههاییه که باید انتخاب کنن بین خودشون یا انصاف. فهمیدم که همه رفیقن تا وقتی نفعشون تهدید نشه. همه خوبن تا وقتی پای اخلاق وسط نیاد.
حالا دیگه دنبال دوستهای بینقص نیستم. دنبال آدماییام که اگه یه روز منافعشون تو این باشه که ازم بگذرن، هنوزم وجدانشون نذاره این کارو بکنن.
گاهی باید بذاری موقعیتها خودشون غربال کنن آدما رو. خودتو خسته نکن. زندگی بالاخره نشونت میده کی واقعیه و کی نه. فقط وقتی نشون داد، سعی نکن توجیهشون کنی. بپذیر، رد شو، و ادامه بده…