فاطمه سلحشور·۹ روز پیشآدمها اجازه دارن متفاوت باشنعجیبه، حس میکنم دیگه منتظر روزهای خاصی نیستم؛ حداقل نه اونقدرها. انگار دارم یاد میگیرم که هر روز رو قدر بدونم.امروز یهو به خودم اومدم گفتم…
الهام تربت اصفهانی·۱ ماه پیشدربارهی حضورداشتم دربارهی حضور فکر می کردم، دربارهی دوست داشتن حضور کسی بدون آنکه حتی حرفی بینتان رد و بدل شود یا اصلا قرار باشد بینتان اتفاقی بیفت…
نیلوفرثانی·۲ ماه پیشفلسفه درد (۱)درباره درد بسیار خوانده یا می دانیم. بارها تجربه اش کرده ایم و آن را به انواع متفاوتش، چشیده ایم. برخی دردها را در دیگران دیده و برخی حتی ا…
نیلوفرثانی·۳ ماه پیشآدم کم کم یاد می گیرد..آدم کم کم یاد می گیرد..هر چیزی از لحظه ای که شروع می شود ، رو به میرایی و زوال می رود. هر چیزی در لحظه با ضدِ خود نیز هم نسبت دارد.بنابراین…
آخرین بوســـهدرنامـهای به تو که نمیخوانی·۳ ماه پیشنامـهای به فرزند هرگز به دنیا نیامدهام:سلام جانِ من؛ امیدوارم در پستوهایِ رحم مادرت احوالات خوشی را با خواهر و برادرانت طِی کنی جانِ دلم. پدرت چند ماهی میشد که برایت نامه نمینو…
سعید بیگی·۶ ماه پیشآدمهای منطقی و احساسیاز آخرین روزی که مطلبی در ویرگول نوشتم و رفتم، حدود 3 سال میگذرد و امروز برای آشتی دوباره با ویرگول و ویرگولیها برگشتهام.آنچه مانع بازگش…
گتاپ ؛ رسانه ی «فرهنگ» و «کتاب»·۱۰ ماه پیشآی آدمها!!!آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!یک نفر در اب دارد می سپارد جان.یک نفر دارد که دست و پای دائم می زندروی این دریای تند و تیره وسنگین…
Azadeh·۱ سال پیشمن مرغابیها را بیشتر از آدمها دوست دارم...احساساتِ گرمِ من و کتابهایِ سردِ کنکور... یک بیاحساسِ تمام عیاریم در کنار هم!