داستان دون ژوان کرج صادق هدایت در سال ۱۳۲۱ در یک مجموعه به نام سگ ولگرد که شامل ۸ داستان میشود منتشر شد.
داستان های هدایت اکثرا سبکی ناتورالیستی دارند که در آنها انسان اسیر تقدیر و سرنوشتی کور یا غرایز خود است. اما راوی این داستان راوی خوشبین یا نهایتا بی طرفی است که در میان راویان داستان های هدایت کمتر مثل او را میتوان یافت. کافی است او را با راوی ناآرام، خشمگین، پرخاشگر و افسرده بوف کور مقایسه کنیم. فاصله زمانی دو داستان حدود ۵ سال است اما با دو راوی متفاوت رو به رو هستیم.
دون ژوان همچنین مضمونی کامجویانه دارد. برخلاف بسیاری از داستان های هدایت که تمی تلخ و فضایی تاریک دارند، این داستان فضایی روشن تر دارد و لحن داستان تا حدودی طنزآمیز است.
این مضمون لذت جویی و کامروایی در همه شخصیت ها قابل مشاهده است. راوی برای تفریح و فرار از دید و بازدید عید به کرج میرود. حسن شبگرد معشوقه ای دارد و سرخوش است و او هم با راوی همراه میشود. نامزد حسن در نوسان بین حسن، راوی و دون ژوان، در حال رقص و مستی است. دون ژوان تازه دوست دختر ارمنی خود را رها کرده و یک شب دیگر هم ظاهرا به خاطر مهمان های جدید در مهمانخانه میماند.
نکته قابل توجه این است که بین مضمون کامجویانه داستان و کاربرد کلمات و اصطلاحات جدید ظاهرا ارتباطی وجود دارد. وفور کلمات فرنگی، امکانات، لوازم و اشیاء در سخن همه و بیشتر دون ژوان جاری است. کلماتی مثل اتومبیل، هواپیما، عطر کتی، پالتو، گرامافون، دوربین عکاسی، شلوار چارلستون، کافه لاله، رقص قفقازی، بریانتین، مهمانخانه ....و بسیاری کلمات دیگر.
اما چه ارتباطی بین مضمون داستان و کاربرد این امکانات و لوازم و توصیفات مختلف وجود دارد؟ در اینجا چند مثال از متن داستان درباره اینکه هر شخصیت چگونه در توصیف وضعیت خود یا دیگران از امکانات مادی سخن میگوید.
راوی:
۱- با دیدن مهمانخانه عصر جدید میگوید:
پیدا بود که اتاق ها را برای مهمان های موقتی ترتیب داده بودند. چون اگر کسی خود را در یکی از اتاق ها محبوس میکرد بزودی حوصله اش سر میرفت.
۲- در توصیف نامزد حسن شبگرد:
خانم مثل نازنین صنم توی کتاب بود. لباسش از روی آخرین مد پاریس بود و یک انگشتر برلیان بدستش میدرخشید.
۳- در توصیف دون ژوان شخصیت اصلی ماجرا میگوید:
از این جوان های مکش مرگ مای معمولی و تازه به دوران رسیده اداری بود. لباسش خاکستری، شلوار چارلستون مد شش سال قبل پوشیده بود. سر غرق بریانتین و یک انگشتر الماس بدلی بدستش که ناخن های مانیکور شده داشت برق میزد....
۴- خانم گویا برای لجبازی با حسن رفت یک صفحه گذاشت و مرا دعوت به رقص کرد.
حسن شبگرد:
۱- بدون مقدمه گفت چند وقتی است عاشق زنی شده، یعنی یک آرتیست شهیر که خیلی فرنگی مآب و دولتمند است...
- عاشق موقتی یا خیال داری بگیریش؟
- اگر حاضر بشه که با من زندگی بکنه البته که میگیرمش. چیزی که هست مخارجش زیاده. هر شب که به کافه میریم ده پونزده تمن روی دستم میذاره. اما من از زیر سنگم که شده پیدا میکنم ....
۲- مادرم گفت بیا تو خونه ما بمون. اون گفت دشمنت میاد اینجا تو چاردیواری خودشو حبس کنه. با این وضع ماهی دویست پنجاه تومن خرج پانسیون دویست و پنجاه تومن خرج هتل و دانسینگ رو دستم میگذاره....
۳- (با اشاره به دون ژوان) انگشتر بدلی خودش رو به رخ زن من میکشه، میگه ده هزار تمن برای معشوقه خودم خرج کرده ام. عاشق میشه پای گرامافون گریه میکنه.
نامزد حسن:
۱- همینکه خانم اتومبیل فورد کهنه را دید وحشت کرد و گفت: من به خیالم ماشین شخصیس. من تا حالا با اتومبیل کرایه سفر نکرده بودم...
۲- خانم آمد برقصد پاشنه کفشش ورآمد. خانم تکرار میکرد: این کفش رو هفته قبل از پاتا خریده بودم. دون ژوان که حاضر خدمت بود، نشست با قلبه سنگ پاشنه کفش را درست کرد. در حالیکه خانم با دست به او تکیه کرده بود.
دون ژوان:
۱- پا شد رفت از اتاق خودش یک گرامافون با چند صفحه آورد شروع کرد به صفحه زدن. بعد بدون مقدمه خانم را دعوت به رقص کرد، نه یک بار نه ده بار....
۲- دون ژوان گرامافون را به کار انداخت و پی در پی با خانم میرقصید
۳- دون ژوان هر گاه که غرق زیبایی طبیعت میشود هم آن را به یک امر مادی ربط میدهد:
چقدر خوبه آدم بیاد اینجور جاها زندگی بکنه! این هوا، این رودخونه ....یه گرامافون هم داشته باشه... حیف شد که دوربین عکاسیم رو جا گذاشتم!
۴- یا جای دیگری که به قول راوی چاخان میکند:
یه شلوار از این بهتر داشتم. هفته پیش که رفتم سوار هواپیما بشم وقتی خواستم بیام پایین پام گرفت به سنگ افتادم سر زانوم زخم شد. این شلوارو خیاطی لوکس برام ۲۵ تمن دوخته بود...
با توجه به مضمون داستان که کامروایی و لذت جویی است وفور این کلمات توجیه پذیر است. اما در واقعیت تاریخی نیز همزمانی داستان با کنارهگیری رضا شاه پهلوی و فضای سیاسی باز دهه ۲۰ شاید در فضا و مضمون داستان تأثیرگذار بوده است.
ولی شاید مهمترین دلیل برای تفاوت ماهوی داستان دون ژوان از نظر محتوا و درونمایه با توجه به واقعیتهای اجتماعی، رشد یک طبقه میانی در جامعه ایران آن دوره است که به تازگی با غرب و واردات کالاهای غربی آشنا شده و این تحول اجتماعی
تا حدودی در داستان دون ژوان بازتاب یافته است.