به زبان ساده زندگی یک نوجوان از نظر پدر و مادر یعنی
درس،مدرسه،درس،مدرسه،درس
البته پدر مادر هایی هم هستند و کمی ارفاق میکنند و میگذارند فرزندشان روزی یک ساعت به کلاس هنری که دوست دارد برود.
البته پدر و مادر من همان تیکه ارفاق را به زور و با کلی گریه و زاری و دعوا میکردند.
البته این مهم نیست چون که موضول اصلی چیزی نیست که پدر و مادر میبینند
چیزیست که یک نوجوان میخواهد.
البته چیزی که نوجوان میخواهد همان چیزی نیست که پدر و مادرش هم میخواهند.
مثلا مثل خودم.
به جای اینکه رشته تجربی و انسانی را دنبال کنم،هنرستان را شروع کردم که منجر شد با یک سال بد اخلاقی و اخم و تخم مادرم.
هی میگفتند ماهکککک،به حرفمان گوش کن اما یکبار نگفتند گوش کنیم ببینیم ماهکچه میگوید.
بر گردیم سر موضوع اصلی
زندگی روزانهی یک نوجوان
صبح از خواب بیدار میشود
دشتشویی
مسواک
صبحانه
و سوار ماشین میشود و به سوی مدرسه.
در مدرسه درس و درس و درس
به خانه میاید
ناهار
استراحت و حمام
درس
درس
درس
شام و خواب
میدانم کمی کسل کننده است اما چه فایده،از نظر مادرها و پدرها زندگی یعتی همین.
نظر شما چیه؟
به نطرتون چطور میشه ما نوجوونا هم یه زندگی پر هیجان داشته باشیم؟