مرضیه هداوند
مرضیه هداوند
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

ابر قهرمان زندگی من ۲۵فروردین

جانت بی بلا
دخترکم
می دانم از چه می گویی
نگاه گریزانت را می بینم. می بینم که چقدر محتاطانه قدم برمی داری تا مبادا ترک بردار چینی نازک تنهایی ات .
می بیتم که چگونه انگشت اشاره ات را به سمت خود گرفته ای که بتوانی تعارض های دنیای درونت را حل کتی تا در دنیای بیرون ات ارامتر باشی ‌ .
می بینم که گاهی خسته ای می نشینی سکوت می کتی و جز سکوت چیزی دیگری نمی شنوی..
سکوت ،صدای مخملی دارد که روح مرا نوازش می'کند‌ .
بگذار بگذرد
قطرات اشگ گونه هایم را نوازش می کند ‌ گویی پاییز آمده است.
شاید آمده و نشسته به جانم و من خیر ندارم.
فقط از نشانه هایش متوجه می شوم برگ ریزان دلم شروع شده است ‌

صدای برگ ریزان ،طنین انداز خاطراتی است که صدایش فرسنگها دور شده است ‌ ‌ چقدر زود دیر می شود‌ . دور دیرررر

فوق لیسانس مشاوره خانواده، دانش آموخته موسسه ویلیام گلسر، دارای مدرک IREFT، عضو انجمن دراماتراپی ایران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید