برای روزهای خستگی و دلگرفتگی
من، با همین قلبی که هزار بار شکست و باز ایستاد،
با همین چشمهایی که گاهی از گریه خسته شد،
و با همین تن خستهای که بارها خواست زمین بماند…
بلد شدم بایستم.
بلد شدم بگویم:
«من هنوز برای خودم میمانم. حتی وقتی کسی نماند.»
گاهی دنیا روی صورتم لبخند نمیگذارد،
گاهی آدمها یادشان میرود دلی این حوالی، آرام میتپد.
اما من یادم نمیرود.
من بلدم برای خودم باشم.
بلدم پشت این پوست بهظاهر کلفت،
همان آدمِ مهربانِ خستهی امیدوار را نگه دارم.
هرچقدر هم سخت باشد،
باز خودم را رها نمیکنم.
چون من میدانم:
یک نفر باید بماند، حتی اگر فقط خودم باشم
شکر خودم هنوز هستم
.
: «خودم، هنوز اینجا هستم.»شکر خدایا