دلم پر میکشد که توی بغلت بخوابم...
آرام... بیصدا...
و تو بیدار باشی...
چشمان مرا ببینی...
چه بگویم؟
سکوتِ نگاه...
قانونِ من و تو...
دلم میتپد...
بیدارم کنی...
بیداررر...
و باز...
نجوا کنی...
آرامآرام، زیر گوشم:
دخترکم... نازارکم... دوستت دارم.
من...
چقدر محتاج نوازشهای پدرانهی دوران کودکیام...
که بشنوم...
که در آغوش کشیده شوم...
و همه بگویند:
ماشالله... چه شیرینزبانی!