فردا روز مهمیه....البته بار اولم نیست تجربش میکنم اما هنوز بهش عادت نکردم... گرچه امیدوارم قبل عادت کردن حل بشه. این چند روز از هر لحاظ اوضاع به هم ریخته و بدی دارم. افسردگی یه طوری دوباره منو گرفته که انگار چند سالی نبوده و حالا دلتنگمه.! اوایل فکر میکردم اگه ازش حرف بزنم، سعی کنم بدون مقدمه خاصی بگم منم تجربه میکنم، باهاش میرم بیرون، با وجود سایه نحسش بیشتر وقتا رژ لب حتما میزنم، یه دستی به موهام میکشم، حتا سعی میکنم یه لباس بهتر پیدا کنم و بپوشم.. یکم شاید بهتر بشم. ولی درواقع بهش عادت کردم، به اینکه راحت بگمش،با وجود افکار خودکشی سعی کنم برای آینده هم شده امروز بهتری داشته باشم، با وجود تقریبا90 درصد علاقه نابود شدم نسبت به همه چیز،
هر روز کارهایی که سال هاست به انجام دادنشون عادت کردم رو حتما انجام میدم،
به عادت سال هایی که از نداشتن خواهر و برادر زجر میکشیدم و رو آوردم به وراجی برای مامان،
هنوزم همون کارو میکنم،
این بار با کشیدن یه نفس راحت که چه خوب خواهر برادر ندارم.!
هر روز از یه چیزی براش میگم،
بینش بحثمون میشه،
یا حتا ول میکنه میره سراغ کارای دیگه...
راستش این بین آشپزی هم تا حدی یاد گرفتم،
ولی یه چیزی بگم بهتون:
کاری که لازمه یادبگیرید اما علاقه زیادی ندارید،
قرار نیست باعث بشه حس بی کفایتی که دارید کامل از بین بره.
مخصوصا اگه آشپزی اصلا ذره ای توی خونتون نباشه و همیشه فقط دستپخت خودتون رو تحمل کنید. (توصیه میکنم بازم یادش بگیرید، 2 درصد توی حس بهتر بودنتون تاثیر داره)
بخشیدن دیگران و خودتون هم همه چیز نیست،
قرار نیست یهو حس کنید روی ابرایید!
الان 10 درصد بیشتر از قبل سعی میکنم دیگران رو درک کنم و قضاوتم کمتر شخصی بشه،
بیشتر سعی میکنم هی برای خودم از رفتار دیگران منظور نتراشم،
کمتر به خودم فقط فکر کنم،
اما بازم کافی نیست
فکر میکنم امکان داره جدی روزی بیاد که یهو بزنم خودمو بکشم.
خب
آدما این طور وقتا نیاز دارن برن تراپیست،
واقعا مشکلاتی که برای روان پیش میاد قرار نیست خودتون تنهایی از پسش بربیاید.
اینکه بگید هرکس خودشو بهتر میشناسه دروغ بزرگیه!
اگه این طور بود موقعی که مسمومیت غذایی براتون پیش میومد نمیرفتید دکتر!
پزشکی که جسم شما رو بهتر از خودتون میشناسه، کمکتون میکنه خوب بشید، همون طور که نیازه توی این پروسه روحیتون حفظ بشه ،تحمل داشته باشید و این چیزا،
روانتون هم صدقه سر اشتباه های دیگران و تله های روانی که حاصل اشتباه های ناخواسته (خیلی وقتا ناخواسته)
والدین هستن نیاز به کمک کسی داره که بهتر میشناستش.
گارد نگیرید نسبت به جلسه های مشاوره.
توی درمانگاه های بیمارستان ها هم معمولا روان شناس و روان پزشک هست.
ویزیتشون هم خیلی خیلی کمتر از مراکز مشاوره دیگس!
اگه نیاز به مصرف دارو دارید حتما روان شناس بهتون میگه برید روانپزشک.
نگید نه!
باور کنید چند قدم رو به جلوعه!
در آخر اینکه شاید هرگز خوب نشید (اینو چون خودم هنوز
(درگیرم و هرکار میکنم اوکی نمیشم میگم
اما اینکه بتونید با فاصله های زمانی بیشتری از افسردگی شدید زندگی کنید خودش مثل طلوع خورشید بعد 6 ماه شب بودن توی قطبه!
پ. ن:
لذت های زندگی خیلی کمن...
ذوق زده شدن برای چیزای کوچیک 1 هزارم درصد برای بهتر شدن اند،
ولی زندگی معجزه قشنگیه که از دست خیلی ها زود کشیده شده.
فکر نمیکنم اون زیر حالمون بهتر باشه...
اینو بگیرید(🧷) قول بدید هرگز هرگز خودمون رو نکشیم.
