کارکنان، ارزشمندترین سرمایه سازمان هستند. این جمله را سرمشق همه امور روزمره خود قراردهید.
مهمترین شغل هر مدیری نظارت بر استعدادها در سازمان است. بهترین راه حصول به نتیجه، استخدام، توسعه، ایجاد تعلق و نگهداشت کارکنان خوب است.
داشتن کارکنان بهتر، بهترین منبع امتیاز رقابتی است، بنابراین جذب بهترین استعدادها، در اولویت باید قرار گیرد.هر کاری از دستتان برمی آید برای جذب استعدادهای برتر انجام دهید. اجازه ندهید سیاستهای سازمانی دست و پای شما را برای جذب استعدادهای استثنایی ببندند.
شغل مدیران، نیازمند مهارتها و توانایی های خاص است. ارتقاء، باید بر اساس توانایی انجام کار بعدی باشد، نه عملکرد در کار فعلی. باید متناسب با عملکرد ، پاداش داده شود، اما ارتقاء، نباید به خاطر عملکرد پیشین رخ دهد.
کارکنان، هوشیار هستند و می دانند چگونه در جستجوی پاداش باشند. اگر می خواهید رفتار و نتایج خاصی را ببینید، به کارکنان مسوولیت بدهید. منطقی نیست که از کارکنان انتظار داشته باشیم، به نتیجه برسند، اگر به آنان مسوولیت ندهیم.
اگر به کارکنان مسوولیت می دهید،باید به طور شفاف ،و با استانداردهای قابل اندازه گیری آن را تبیین کنید. هیچ مسوولیتی بدون اندازه گیری وجود ندارد.
پولی که صرف آموزش و توسعه شده است، هزینه نیست، بلکه سرمایه گذاری است- سرمایه گذاری که برای افزایش ارزش سرمایه ی ارزنده ترین سرمایه سازمان ،طراحی شده است.
اگر به آموزش و توسعه، به چشم سرمایه گذاری می نگرید، بنابراین باید بازگشت سرمایه را محقق کنید. این بدان معناست که هر برنامه ای باید طوری طراحی شود تا نتیجه کسب و کاری مشخصی را به منصه ظهور بگذارد و باید مسوول احصاء آن نتیجه باشد.
سازمان شما پراست از افراد نوآوری که می توانند ایده های جدیدی بیافرینند. به عنوان یک سازمان، باید محیطی ایجاد کنید تا بجای ممنوعیت نوآوری از این ایده های نو استقبال شود. اگر سازمانی، نو آور نباشد، این مشکل فرهنگی یا سازمانی است، نه مشکل کارکنان.
ثروت سازمان ، در دانش و مهارت نهفته در کارکنانش است. توانایی مدیریت، گردآوری و تشریک این دانش می تواند یک مزیت رقابتی و یک فرصت برای ارتقاء ارزش، بدون استفاده از منابع دیگر در سازمان باشد.
داشتن چهار نسل متفاوت در نیروی کار، مشکل جدیدی نیست. چرا که همواره کارکنانی با بازه سنی زیاد، با هم کار کرده اند. و این مشکلی نیست بلکه فرم دیگری از diversity است که می تواند سرمایه با ارزشی باشد، اگر به خوبی مدیریت شود.
کارکنان، در مقابل تغییر مقاوم هستند، و این مقاومت بیشتر بر اساس هیجانات و احساسات است تا دلیل. محاورات فرد به فرد ، می تواند سرعت این تغییر را بیش از ایجاد یک کیس بیزنسی افزایش دهد. عملیاتی کردن موفق انگیزاننده های تغییر، معمولاً بیش از آنچه بدواً پیش بینی شده بود، طول می کشد.
در رأس سازمان بودن، الزاما از شخص، رهبر نمی سازد. قدرت اختیار ناشی از پوزیشن، از شما یک مدیر می سازد؛ رهبران می توانند هر جای سازمان باشند.رسیدن به نتایج از شما یک مدیر خوب می سازد؛ اما ترغیب کارکنان به اینکه واقعا از شما پیروی کنند، شما را به یک رهبر خوب تبدیل می کند.
بعد از سالها تشنگی برای یادگیری موضوعات مربوط به مدیریت منابع انسانی ، برآن شدم تا اندک بضاعت خود را به یادگار بگذارم. باشد که چراغ راه آیندگان و فارسی زبانان عزیز باشد.