ترکمن های ایران دارای چندین طایفه هستند از جمله گوبلن، یموت، تخلی و... که هرکدام تعصب خاصی روی ناموس ، بخصوص نسبت به همسرشان دارند و البته در بعضی طوایف اینگونه تعصبات شدید تر است بطوریکه زنها حق ندارند با مردان نامحرم صحبت کنند حتی در حد پرسیدن یک آدرس.! و به هیچ وجه صورت بانوان کامل دیده نمیشود و همیشه نقاب بر چهره دارند و صدای شان را کسی نمیشنود ..و من همیشه در ماموریتهایی که در حوزۀ آنان داشتم با مشکلِ بازجوئی از خانمها( که بماند) حتی مشکل پرسیدن آدرس و برخی موارد ضروری دیگر را داشتم..کافی بود برای رسیدگی به شکایت کسی یا آمارگیری و غیره به درب منزل یکی از ایشان برویم ..زنها که به داخل منزل متواری شده سنگر میگرفتند و مردان با اینکه در آن موقعِ روز اصولا در بازار یا بر سرِ کار بودند سراسیمه خود را میرساندند و با چهرۀ افروخته و دهان کف کرده از فرط عصبانیت و غیرت ..خیلی خشمگین علت مراجعۀ ما را می پرسیدند و وقتی متوجه میشدند پلیس هستیم کمی آرام شده و به سئوالات مان پاسخ میدادند.!
در چنین اوضاعی ، شکایتی از جائی رسید که در یک نقطۀ دور افتاده و نزدیک به صفر مرزی به بانوی ترکمنی تجاوز شده..! چون موضوع در حوزۀ استحفاظی من اتفاق افتاده و از طرفی مسئله ناموسی بود و بوی خون میداد سریعا" کوله بارم را بستم و با یک کارد سنگری به کمر سوار بر موتورسیکلت به سمت منطقۀ مورد نظر راه افتادم .
عبور از جاده های پر پیچ و خم کوهستانی و بیراهه ها و رود خانه های فصلی و راه های مالرو و... که به محل مورد نظر ختم میشد تا نزدیکی غروب طول کشید.
نزدیک غروب بود که به ابتدای دره ای زیبا رسیدم که میگفتند آن بانوی ترکمن به همراه خانواده اش در انتهای آن زندگی میکند .

در ابتدا و ورودی دره تعدادی چادر ایل" توپکانلو" بودند که فقط خانم ها در آن ساکن یا مشغول به کار بودند ..بانوانی با شلیته های رنگی و لباسهای زیبا در نهایت تمیزی و آراستگی که باعث تعجب بود که چگونه در آن مکان که آب خوردن هم به زور پیدا میشود چنین تمیز و آراسته اند؟
از ایشان راجب آن خانوادۀ ترکمن سئوال کردم به گرمی و مهربانی پاسخ دادند و گفتند که آن بانو در انتهای دره است و اگر من اکنون به آنجا بروم به شب خواهم خورد و راه را گم خواهم نمود پس بهتر است منتظر بازگشت مردانشان که به روستاهای اطراف رفته اند باشم تا با آنها مشورت کنم.


پذیرفتم و منتظر شدم تا مردان آنها آمدند و ضمن خوش و بشی گرم و برخوردی دوستانه از من خواستند شب را آنجا بگذرانم و صبح راهی شوم..چون بسیار خسته بودم پذیرفتم و به اتفاق یکی از آنها که مجرد بود به چادرش رفتیم تا بخوابیم لکن تا نزدیک صبح بخاطر سروصدای سگها و گوسفندان خوابم نبرد در عوض صبحانه که نیمروئی حاصل از تخم مرغ محلی و روغن زرد گوسفندی بود حالم را جا آورد و مرا غبراق ،مشتاقِ به رفتن کرد.. پس از تشریفات معمول و خداحافظی و تشکرات فراوان به راه افتادم و به سمت انتهای دره رفتم.
دره پر از درختانِ گز و سنگلاخ بود و حرکت موتورسیکلت را بسیار سخت میکرد ولی به هر جان کندنی بود تا ظهر به کلبۀ ترکمن ها رسیدم.

ترکمن ها در کلبه از من با احترام پذیرائی کردند و در همین حال مرد خانه به سئوالات من پاسخ میگفت و چون خانمها صحبت نمیکردند پاسخ سئوالاتی که از بانوی منزل میشد توسط مرد خانه پس از استماعِ درِگوشی ،برای من بازگو میشد.. در کل از صحبت هایشان چیزی دستگیرم نشد.. مرد مدعی بود به همسرش تجاوز شده ..زن هم تایید میکرد و میگفت از لابلای بوته های گز عبور میکرده که ناگهان مرد غریبه ای رد شده و به او تجاوز کرده و در مورد چگونگی موضوع چیزی نمیگفت و دائم میگفت تجاوز کرد..!
ماجرای عجیبی بود ولی هر چه بود ثبت کردم و امضا گرفتم و ضمن توصیه به خویشتن داری و دادن قول رسیدگی و گرفتن قول مطلع نمودنم از هر گونه اخبار بعدی و غیره ،همۀ راِهِ رفته را برگشتم .
چند روزی گذشت و من همچنان مسئولانه و متعهدانه در حال بررسی موضوع بودم که شخص دیگری از ترکمن های همان محلِ خودمان به من مراجعه کرد و ناراحت گفت: دیشب وقتی داشتم به خانه میرفتم در کوچه فلانی را دیدم که به زن من تجاوز میکرد! خواستم او را بزنم.! اما اینکار را نکردم .حالا آمدم شکایت کنم.!
عقل از سرم پرید ..مگر میشود در کوچه به زنِ شوهردار تجاوز کنند و شوهرش چیزی نگوید و بیاید شکایت کند..؟ مگر شهرِ هِرت است؟
همینطور که مات و مبهوت بودم از او خواستم بیشتر و بهتر توضیح دهد.گفت:وقتی در کوچه رد میشدم دیدم فلانی با زنم صحبت میکند و تجاوز کرده است..!
بیشتر کنجکاو شدم و پرسیدم: میشه بگی تجاوز چیه؟
گفت : وقتی مرد نامحرم با زن نامحرمِ شوهردار صحبت میکنه خب تجاوز کرده دیگه..!
تازه 2 ریالی جا افتاد و من فهمیدم منظورِ بعضی ترکمن ها از تجاوز به ناموسشان صحبت کردنِ مردانِ غریبه با آنهاست..! دستی به شانۀ آن ترکمن زدم و گفتم :باشه مرد ناراحت نباش من فلانی رو احضار میکنم و گوشش رو میتابونم و بهش میگم دیگه با زن نامحرم صحبت نکنه..!
خوشحال شد و با تشکر فراوان بیرون رفت و من ماندم با پروندۀ تجاوزی که همانا صحبت کردن یا پرسیدنِ آدرسی بوده و با یک اشتباهِ لپی "تجاوز" کد خورده است..آنجا بود که فهمیدم چرا متوجۀ حرفهای آن بانوی ترکمن نمیشدم ..و خدا را شکر کردم آنچه را تصور میکردم اتفاق نیفتاده بود بلکه رهگذرِ راه گم کرده ای سئوالی پرسیده و بس!
و در نهایت علت خشم ترکمن ها در صحبت با اهالی منزلشان را فهمیدم و از آن پس فقط با مردان آنها صحبت میکردم.!