
گاه غبطه می خورم به آنها که خاطراتی گفتنی دارند..خاطراتی که میشود هر جا، برای هر کسی گفت و تعریف کرد
خاطراتی لطیف یا تلخ وشیرین مثل خاطرات آقای فرامرزی یا سفیر پاکی یا اسنپ نوشته های آقای مهدار هاشمی و ...
اما خاطرات من ، بعضی ناگفتنی ست چرا که اکثرا" مواجهه با قتل ، خونریزی ، خودکشی ، خودزنی و خودسوزی ویا تصادفات وحشتناک جاده ای ست که یاد آوریشان حالم را دگرگون میکند و بسیار خشن میباشند یا مواردی منکراتی ست که گفتنش اخلاقی نیست.
با این حال سعی میکنم آنهائی که قابل گفتن هستند را جهت انتقال تجربه یا سرگرمی هم شده بازگو نمایم..!
در یک شهر کویری ، فرد جوانی ضمن مراجعه به کلانتری با نگرانی اعلام کرد : دائی پیرش مدتیست مفقود شده و پیدایَش نیست ..در این خصوص پروندۀ اولیه تشکیل و پیگیری موضوع به آگاهی سپرده شد.
تحقیقات و بررسیهای ابتدائی از دوربین های مداربستۀ اطراف و نزدیکی منزل دائی شروع شد و مشخص گردید نامبرده مدت مدیدی ست از منزل خارج نگردیده ولی تردد خواهرزاده اش( فرد شاکی) در اطراف و منزل ایشان بارها رویت شده است.تحقیقات میدانی نیز این موضوع را تایید مینمود لذا به خواهر زاده مظنون شده نامبرده تحت نظر قرار گرفت و همچنین حکم بازرسی و تفتیش منزل نیز از سوی مقام قضائی صادر گردید و بموجب آن مامورین تمام منزل را زیر و رو کردند اما اثری از نامبرده نیافتند تا اینکه یکی از مامورین به چند بشکۀ خالی که روی یک پلاس کهنه در وسط زیر زمین منزل بود مشکوک شده ..بشکه ها را که جابجا کردند و پلاس را برداشتند دهانۀ یک چاه نمایان شد در حالیکه بوی بدی هم از داخل آن به مشام میرسید.

با کشف دهانۀ چاه از مامورین آتش نشانی کمک گرفتند تا داخل آنرا بررسی کنند ..در نهایت جسد گندیدۀ دائی توسط مامورین آتش نشانی از قعر چاه بیرون آورده شد.

شواهد و قرائن نشان میدادند شخص خواهر زاده بایستی قاتل باشد ولی خودش قبول نمی کرد و هر دفعه با گریه و زاری میگفت اصلا از زمان وقوع قتل که مامورین میگویند هیچ چیز به خاطر ندارد و خاطراتش در آن زمان را بطور کلی از یاد برده و فراموش کرده و این موضوع مامورین را در نظر خود راسخ تر مینمود و معتقد بودند : کار خودش است و به دروغ میگوید فراموش کرده است.

قاضی ویژه قتل هم موضوع را به پزشکی قانونی سپرد بلکه معما را حل کند.
پزشک قانونی پس از بررسی های لازم و مشاوره با دیگر پزشکان و روانپزشکان بالاخره نظر خود را بدین شرح اعلام کرد:" با توجه به بررسی موارد و آزمایشات انجام شده و بموجب نظر شورای پزشکان و روانپزشکان و بررسی سوابق پزشکی متهم.....فرزند..، نامبرده به بیماری .... قفسۀ صدرای سینه مبتلا میباشد . لازم به توضیح است که این بیماری
فرد بیمار را در بعضی موارد از حالت عادی خارج نموده بطوریکه اختیار اعمال خود را نداشته و بعدا" هم ماوقع و اتفاقات در آن زمان را به یاد نمی آورد..!"