ع.رامک
ع.رامک
خواندن ۳ دقیقه·۶ ماه پیش

کالیمانی (1)

در میانۀ راه شهر راز نرسیده به تنگه ترکمن دشتی قرار دارد در نهایت بی آبی و خشکی بنام " کالیمانی"! ابتدای آن که کمی آبادتر است چند دامداری و مزرعۀ کوچک قرار دارد و در اواسط دشت شهرک کالیمانی ست که جهت مهاجرین بلوچ و زابلی ساخته شده و آنها در آنجا اسکان یافته و در نهایت فقر و مشکلات دیگر زندگی میکنند. در آن زمان که به آنجا رفتم اصلا بهداشتی وجود نداشت توالتها بدون سقف با دیوارهای کوتاه بودند و مگسها بیست و چهار ساعته از آنجا به نقاط مختلف پرواز میکردند.در این شرایط و در یک روز داغ تابستان اعلام شد که بهترین گاوِ دامداری کوچکی که در آنجا بود سرقت شده است و من مسئول رسیدگی به آن شدم .

به کالیمانی رفتم و مورد استقبال گرم و دلنشین اهالی قرار گرفتم آنها هم مانند ترکمن ها با آمدن مهمان سفره می انداختند .سفره را پهن کردند و دو عدد تخم مرغ نیمرو شده که مزین به تعدادی مگس بود آوردند و مخلصانه آنچه داشتند بر سر سفره گذاشتند و پارچی پر از دوغ هم آوردند که به محض قرار گرفتن بر سر سفره تعدادی مگس در آن شیرجه رفتند ومجبور شدند با قاشقی آنها را خارج کنند.

بسم الهی گفتم و برای اینکه دست شان رد نشده باشد و زحماتشان را ارج نهاده باشم چند لقمه ای از نیمرو خوردم و یک لیوان دوغ را سر کشیدم و پس از تشکر فراوان به سمت دامداری راه افتادیم تا تحقیقاتم را شروع کنم.

در طویله چیز خاصی نبود اما خروجی آن چند رد پا داشت که با دنبال کردن آنها مسیر حرکت سارق به همراه گاو مسروقه مشخص شد و رد پاهای موجود در آنجا متعلق به یک نفر بود و مشخص شد که یک نفر به تنهائی گاو را از طویله خارج کرده .با بررسی دقیق رد پاها متوجه شدم متعلق به کفش کتانی چینی ست و با سایز گرفتن آن فهمیدم سایز پای سارق 42 می باشد.

کمی دورتر از محل خارج کردن گاو جاده ای خاکی قرار داشت که رد چرخهای یک کامیونت در آن نقش بسته بود و نشان میداد کامیونت احتمالا خاور در آن محل دور زده است .تعداد زیادی ته سیگار در کنار رد چرخها دیده میشد که همه یک مارک و یک سایز بودند و مشخص بود توسط یک نفر استفاده شده و تعدد آن در یک مکان و زمان استفاده ای که محدود بوده نشان میداد فردی معتاد در پای ماشین منتظر مانده است.

بموجب این نشانه ها از اهالی روستاهای اطراف تحقیق کردم که گفتند : روز گذشته حدود ساعت 6 بعد از ظهر خاور نارنجی رنگ که پشت آن کلمۀ " مجید" نوشته شده بود از روستا عبور کرده است و رانندۀ آن که معتاد بنظر میرسیده از فروشگاه روستا بسته ای سیگار خریداری کرده است.

با تحقیقات بیشتر مشخص شد طویله دار یا همان کارگر دامداری پسر عموئی بنام مجید دارد که اتفاقا رانندۀ یک خاور نارنجی رنگ است بنابر این کارگر دامداری مورد ظن قرار گرفت و او را زیر نظر قرار دادم تا اینکه دو روز بعد در یکی از روستاها نامبرده را با کفش کتانی چینی مشاهده کردم به کفشهایش اشاره کردم و گفتم: آنها درست مثل کفشهای سارق میمانندسریعا چکمه هایی که همراه داشت را پوشید و کتانی هایش را زیر بغل گرفت و من در همین لحظه کتانی ها را گرفته و بررسی کردم سایز 42 بود لذا مطمئن شدم سرقت کار خودش بوده است.! که در نهایت اعتراف کرد بخاطر مطالبات حقوقی اش دست به سرقت و فروش گاو زده و در اصل خیانت در امانت کرده است.!

سرقتدامداریمعتاد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید