ویرگول
ورودثبت نام
محمدرضا ضیغمی
محمدرضا ضیغمیشاعر، پژوهش‌گر تصحیح متون، مترجم. متولد شیراز. دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شیراز.
محمدرضا ضیغمی
محمدرضا ضیغمی
خواندن ۳ دقیقه·۸ ماه پیش

بوران‌دخت

در شاهنامه، پیدا کردنِ بیتِ «زن‌ستیزانه»ای که سخنِ راوی باشد، نه یکی از شخصیّت‌ها، دشوار است و این یکی از مهم‌ترین‌هایشان است:
یکی دختری بود بوران به نام
چو زن شاه شد کارها گشت خام

(شاهنامه، چاپِ خالقیِ مطلق، ویراستِ اوّل: ۸ / ۳۹۳)

امّا جالب است که همین سخن هم یک نقلِ قولِ بدونِ ارجاع است و بیش از این‌که بشود به نظرِ شاعر نسبتش داد، هنرِ شاعر و پیچیدگیِ شاهنامه را نشان می‌دهد. دکتر خالقیِ مطلق می‌نویسد:

«مضمون این مصراع در منابع دیگر نیز آمده‌است... به گزارش ابن قتیبه... و ثعالبی... چون خبر پادشاهیِ بوران به پیامبرِ اسلام (ص) رسید، گفت مردمی که کارشان به دستِ زنی افتد، به رستگاری نخواهند رسید... از آن‌چه رفت روشن می‌گردد که فردوسی مضمونِ این مصراع را از خود نساخته‌است» (یادداشت‌های شاهنامه: ۹/ ۲۶۳).
این حدیث در اکثرِ منابعِ دوره‌ی اسلامی که به بوران پرداخته می‌شود، نقل شده‌است، تفاوتِ شاهنامه در این است که حدیث را درونی کرده.

بوران (= بوران‌دخت، پوران‌دخت)، ملکه‌ی ساسانی و یکی از سه زنی است که در تاریخِ مدرسه‌ایِ ایرانِ باستان بر تخت نشسته‌است، دو زنِ دیگر موزا ملکه‌ی اشکانی و آزرم (آزرمی‌دخت)، خواهرِ بوران اند. در تاریخِ سنّتی و شاهنامه هم بوران در کنارِ همایِ چهرآزاد و آزرمی‌دخت یکی از سه شاهِ زن است.

امّا شکلِ شاهنامه‌ای نامِ این پادشاه چیست؟ می‌دانیم که دست‌نویسِ فلورانس نیمه‌ی دوم شاهنامه را ندارد، امّا این نام را دست‌نویس لندن توران نوشته و بیروت بوران. در ترجمه‌ی بنداری هم بوران است (ص ۲۶۰). به گزارش دکتر خالقی، اکثرِ منابعِ ایشان، توران دارد و صورتِ بوران در دست‌نویس‌های طوپقاپوسرای (۷۳۱) و لنینگراد (۷۳۳) و پاریس (۸۴۴) دیده می‌شود. دکتر خالقی در یادداشت‌ها درباره‌ی درستی نام بوران و نادرستی توران و پوران به نولدکه ارجاع می‌دهد (یادداشت‌های شاهنامه: ۱۱ / ۲۶۳)، ولی نولدکه درباره‌ی صورتِ درستِ نامِ ملکه بر اساسِ منابعِ باستانی استدلال کرده [بنگرید به کتابِ تاریخ ایرانیان و عرب‌ها، تئودور نولدکه: ص ۵۸۷]، نه درباره‌ی این که نامش در شاهنامه‌ی فردوسی چیست و می‌دانیم که هیچ ضرورتی ندارد که صورتی که فردوسی به کار می‌برده با صورتِ اصلی مطابق بوده باشد. حتّی اگر بتوانیم توران را یکسره کنار بگذاریم (که به سببِ بودنش در دست‌نویس‌های شاهنامه و کتاب‌های دیگر نمی‌شود کنارش گذاشت)، به راحتی از پوران نمی‌توان چشم پوشید، چون صورتِ «بوران» را (به سببِ کوتاهیِ کاتبان در جدا کردنِ پ از ب در رسم‌الخطِ قدیم) پوران هم می‌شود خواند و نمی‌توان بی‌اعتنا گذشت از این‌که فارسی‌زبانان به صورتِ سنّتی پوران می‌گویند. شاید به همین سبب است که مهندس جیحونی هم در تصحیحِ خود پوران نوشته‌است. در داراب‌نامه‌ی طرسوسی این نام به دخترِ دارا داده شده که یکی از چند شخصیّتِ اصلیِ داستان است. از این عبارات به نظر می‌رسد که طرسوسی پوران می‌خوانده: «و این دختر را بوران‌دخت نام بود و به روایتِ دیگر روشنک نام داشت. از آن سبب او را بوران گفتندی که پشت لب سبز داشت؛ و هیچ کس را به مردی نشمردی» (ج ۱ / ۴۶۷). با این همه به سببِ نبودنِ پوران در دست‌نویس‌های قدیمیِ شاهنامه، ظاهراً صورتِ بوران، تا اطّلاعِ ثانوی پذیرفتنی‌تر است.

ایران باستانشاهنامهملکه
۱
۰
محمدرضا ضیغمی
محمدرضا ضیغمی
شاعر، پژوهش‌گر تصحیح متون، مترجم. متولد شیراز. دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شیراز.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید