مطابقتِ بسیار زیادِ غررالسّیرِ ثعالبی (قبل از ۴۱۲ هجری) با شاهنامهی فردوسی (۴۰۰ هجری) و نزدیکیِ زمانیشان، پژوهندگان را بر آن داشتهاست که منبعِ ثعالبی نیز همچون فردوسی، کتابِ گمشدهی شاهنامهی ابومنصوری (۳۴۶ هجری) بودهاست.
امّا این نظریه مخالفانی هم دارد از جمله عبّاس پریشروی که با انتشار کتابِ برابرنهاد شاهنامهی فردوسی و غررالسّیر ثعالبی کارِ بسیار زیبایی برای استفادهی شاهنامهپژوهان کردهاست. او عقیده دارد که غررالسّیر نه از روی شاهنامهی ابومنصوری بلکه از روی شاهنامهی فردوسی نوشته شدهاست.
دلایل پژوهنده در کتابش خواندنی است، ولی به دلایلِ زیر، من نمیتوانم نظرِ او را بپذیرم:
یک. روایتِ ثعالبی در بسیاری موارد با روایتِ فردوسی در جزئیات تفاوت دارد. از نوعِ اینکه مثلاً جشنِ هفت روزه را چهل روزه بگوید.
اگر منبعِ ثعالبی شاهنامهی فردوسی بود، سببی نداشت جزئیات را تغییر دهد یا از منابع دیگری بیاورد. باید مطابقتش در جزئیات بیشتر از این میبود، زیرا او داشته کتابِ تاریخ به نثر مینوشته و مورّخ دلیلی ندارد در پرداختِ داستانی این همه دخالت کند، آن هم وقتی دارد از رویِ یک اثرِ هنری مینویسد.
خلافِ این قضیه صادق نیست. فردوسی میتوانسته و میبایسته جاهایی جزئیات را تغییر دهد یا از منابعِ دیگر بیاورد.
اگر چنانکه پریشروی میگوید ثعالبی در کنارِ شاهنامهی فردوسی از منابعِ دیگر استفاده کرده باشد، دلیلی نداشته این آمیختگی در جزئیات رخ دهد. این آمیختگی میبایسته در کلّیت داستانها باشد، در حالی که روایتِ او شبیهترین روایت به روایتِ فردوسی است.
به عبارت دیگر، نمیتوان پذیرفت او برای این جزئیات منبعِ اصلیاش را که به گفتهی پریشروی شاهنامهی فردوسی بوده، کنار میگذاشته و به منابع دیگر رجوع میکرده تا مثلاً چهل را جایگزینِ هفت کند. و نیز نمیتوان پذیرفت به عنوان یک مورّخ خود این جزئیات را تغییر میداده است.
باری، وجود تفاوتها در جزئیات نشان میدهد شاهنامهی فردوسی منبعِ ثعالبی نبوده است. امّا ثعالبی اگر میخواسته به شاهنامهی فردوسی دسترسی میداشته و ممکن است در انتخاب و فصلبندیِ کتابش از این کتابِ نوپدیدِ دیوانهکننده پیروی کرده بوده باشد.
دو. در زمانِ ثعالبی شاهنامهی ابومنصوری دستِکم به اندازهی شاهنامهی فردوسی در دسترس بوده و او که میخواسته تاریخی به عربی بنویسد، از میانِ این دو اگر میخواسته انتخاب کند، لابد به منبعِ منثورِ قدیمیتر (و در آن زمان «اصلی») رجوع میکردهاست.
سه. این کتاب به برادرِ سلطان محمود، نصر بن سبکتکین، تقدیم شده، به دستگاهی که با خشم به فردوسی مینگریستهاست.
در پایان، من یقین ندارم منبعِ غررالسّیر ثعالبی، شاهنامهی ابومنصوری بوده باشد، ولی از آنجا که شبیهترین روایت را به روایتِ فردوسی به دست دادهاست، این نظریه که منبعِ او همان منبع فردوسی بوده، بسیاربسیار قوی است.