افکارم پریشون شده
یک ماهی میشد که افسردگی دست از سرم برداشته بود.
شاد بودم
صحبت میکردم
گریه میکردم
میخندیدم
فکر میکردم
زندگی میکردم
اما الان بازم تنهام
مثل اینکه این نوشتن ها قراره کمکم کنه
پس مینویسم
خاطراتم و داستان زندگیم رو
اینکه از کجا شروع کنم رو دقیق نمیدونم
فعلا مینویسم تا ببینم چی میشه
آذر ۸۰ برای اولین بار هوا رو با ریه هام تنفس کردم، عکس های زیادی از اون دوران نیست مجموعا ۵ یا ۶ تا عکس
راستش اینجوری که متوجه شدم قرار بوده من به دنیا نیام و سقط بشم، اما این اتفاق نیفتاده، تا حالا مادرم یا کسی دیگه سر کوفت همچین موضوعی رو بهم نزدن و اتفاقا هر بار که این خاطره رو به صورت غیر مستقیم یا فال گوش وایسادن شنیدم، بعدش گفتن که خداروشکر سقطش نکردید، بچه خوبیه
تقریبا از زمانی که میتونستم بدوم رو یا م میاد
اسباب بازی هام
خونه مون
خونه پدر بزرگ و مادربزرگ
باغ های کشاورزی که تا شهر خیلی فاصله نداشتن
رودخونه
بازی
شیطنت
و ...
قبل از این چیزی که یا م میاد، احتمالا بین ۲ تا ۳ سالگیم به خاطر حساسیت به یه داروی معمولی، چند ساعتی رو توی کما بودم و بعدش هم چند روزی بستری بودم
توی ۱۹ سالگی هم به خاطر یه تشنج نسبتا قوی چند روزی رو تو کما بودم، هیچی از کما تو ذهنم نیست، فقط میدونم وقتی برگشتم تمام استخونای بدنم رو حس میکردم، چون همشون درد میکردن
تشنج به خاطر واکنش بدن به دارو های شیمی درمانی بود، روزهای خوبی رو پشت سر نذاشتم، هر چند که خانواده همیشه هوام رو داشتن ولی این مشکل رو باهاشون شریک نشدم، فکر میکردم که بهتره تنهایی حلش کنم و شاید این بهترین راه بود
بزارید برگردم و از قبلترش توضیح بدم
۱۳ سالم بود، سال اول راهنمایی، تابستون بود و یکی از رفقای دوران ابتدایی رو توی نونوایی دیدم، بهم پیشنهاد کرد که تابستون رو بریم ورزش
قبول کردم و به مادرم گفتم که بهم پول بده تا برم فلان باشگاه ثبت نام کنم و این شروع علاقه شدید من به والیبال بود، سه روز در هفته رو مسافت نسبتا طولانی ای رو پیاده یا با دوچرخه میرفتم تا به باشگاه برسم
خیلی خوش میگذشت، تابستون که تموم شد و مهر رسید خیلی از بچه ها دیگه باشگاه نیومدن، ولی من ادامه دادم
هر روز بیشتر از قبل لذت میبردم، زنگ ورزش که میشد کلی التماس مربی ورزش مدرسه میکردیم تا برامون تور والیبال بخره و اینقدر پافشاری کردیم تا اینکه بالاخره جواب داد
زنگ های تفریح رو هم از دیت نمیدادیم و والیبال بازی میکردیم