چقد شد؟ دو سه هفته؟ که سفیر شدم! حالا سفیر صلح جهانی نه، ولی سفیر اسنپ و تپسی شدم! بیشتر اسنپ چون مسافراش بیشتره! و طرح های تشویقی میذاره.
بخوام از گذارشاتم بگم، هنوز نظرم اینه اگر مسیرت باشه میارزه و گرنه واقعا انقد راحت نیست که میگن روزی یه ملیون میشه درآورد، چون خستگی و خوابآلودگی و کلافگیش رو حساب نمیکنن، حالا فکر کن من رانندگی رو دوست دارم!
بعد اینکه مسیرهای کوچولو و تو محله چرخیدن به صرفه تره، پولش کمتره ولی در واقعیت بیشتره چون مسیرش کمتره، مثلا یه ربع ده دیقه میشه ۴۰ تومن، شرق به غرب میشه ۱۲۰ !
وقتی هوا قشنگه کاور سقفو میدم کنار، یه عود گذاشتم که ماشین خوشبو باشه، و صد در صد که کولر هم داریم چون خودم یه آدم برفیم که تو گرما آب میشه!! و جالبه که تو امتیاز های اسنپ بهم مدال ماشین خوش دما و خوش بو رو دادن :))
آخ از مسافر آقا اونایی که یکم از جوونیشون گذشته عشق میکنن فرمون بدن و چون تو رانندهی زنی، هی بهت تذکر بدن، مواظب باش، میخواد بپیچه، اونو ببین و…. ولی جوونترها مخصوصا شبا که از کار برمیگردن یه حال جنتلمنی دارن.
مسافر خانوم، همه نه ولی اکثرا باهات با محبت رفتار میکنن، اولا وقتی تو خیابون بدون روسری هستن تو ماشین یه چیزی سرشون میکنن بدون اینکه من بخوام، حتی با اینکه شیشه من دودیه، اگر خوراکی بخورن تعارف میکنن که البته من نمیگم روزهام میگم نه مرسی اوکیام و خلاصه کنارشون امنیت دارم البته که نگران اینم هستم یکی تو ماشینم گریه کنه :(
میرسیم به مسافری که با بچه اش میشینه! آخ اینجا میشم اون رانندههه که احتمالا یادشون میمونه، با توجه به سن بچه که حدس میزنم تو ذهنم و مدت زمان مسیر براشون از پادکست خودم قصههایی که خوندم رو میذارم، بعد اسپاتیفای آهنگای گروه آدمک رو میذارم :))) اینجاست که تو دلم میگم، هر کی میخوای باش، هر جا میخوای باش، اگر راهت رو درست پیدا کرده باشی، تو هر نقطهای از جهان یه لحظهای هست که تو رو به خود واقعیت وصل کنه، اونجا دیگه یه راننده معمولی نیستم، اونجا خودمم، خودی که خودم ساختم:)) در گوشتون بگم پشت شیشه عقب دوتا هم کتاب کودک گذاشتم اگر ببینم کسی لازم داره بدم، هنوز کسی نخواسته، البته قانونهای خودمم دارم، اینکه با بچه معاشرت نمیکنم، چون من برای اون یه آدم غریبه ام، و اون توی همین زندگی قراره یاد بگیره با غریبه دوست نشه!!
حالا میرسیم به دستهی سوم که دلم رو میلرزونن! بچه های کم سن، مثلا کلاس پنجم ششم!!!!!! که تنها سوار ماشین میشن، واقعا نمیدونم به چه جراتی خانوادشون اینکارو میکنن. …. هیچی ندارم در این مورد بگم… خودم حالم بده