ویرگول
ورودثبت نام
مریم رضایی
مریم رضایی
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

چطور با کوله ی سنگین زندگیت راه میری؟

هر کسی توی زندگی یک کوله ای داره  که در طی مسیر زندگی همیشه همراهشه.

حالا این کوله بارش بعضی وقتها سبکتر و بعضی وقتها سنگین تر میشه...

و اندازه این کوله برای هر آدمی متفاوته و نشاندهنده ظرفیتی که اون آدم برای حمل  داره .

این کوله همون کوله مشکلاته هر شخصه‌!

که بارش همون چالش ها، ترس ها، تروماها ، خاطرات تلخ، زخم های روحی و .‌‌.. هر آدم در زندگیشه!

حالا وقتی بار این کوله اندازه ظرفیتش باشه، فرد به راهش در زندگی همچنان ادامه میده، ولی وقتی اندازه بار خیلی بیشتری از ظرفیت کولش باشه و کوه مشکلاتش تو کولش جا نشه دیگه نمیتونه به مسیرش ادامه بده!

بقیه به مسیرشون ادامه میدن و به اهدافشون و آرزوهاشون دونه دونه میرسن،

ولی اون آدم باید مقاومت کنه تا زیر فشار کوله بارش از پا در نیاد!

پس فقط مجبوره اندازه کولشو یعنی اندازه ظرفیت، صبر و استقامتش رو بزرگتر کنه!

ولی اینکار ازش خیلی انرژی میگیره...

و همین میتونه باعث بشه که اون آدم  پیرتر از سنش

و یا حتی شکسته  به نظر بیاد

آخه چون اونها همیشه جنگیدن و مثل یک مبارز خستن که هیچ وقت استراحت نکرده

مثل خیلی از مردم کشورمون که بزرگ میشن و نان آور خانواده میشن قبل از اینکه کودکی داشته باشن یا نوجوانی رو سپری کنن!

اما اونها ظرفیتشون برای ادامه زندگی واقعا بینهایته!

با تمام سنگینی کوله بار مشکلاتشان اما صبورانه و پرتلاش بازهم به زندگی ادامه میدن...

و سختی روزگار یکروز در برابر آنها کم می آورد و آنها مثل بقیه مردم دنیا دانه دانه به آرزوهایشان میرسن💯💫

دلنوشته مریم رضایی

1شهریور ۱۴۰۳

کوله پشتیفشارسختی زندگیزیر مشکلاترسیدن به آرزوها
حرف های مغزم و دلم را ترجمه میکنم به امید رهایی و رسیدن روزهای خوب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید